کتاب باد ما را با خود برد

Bad Mara Ba Khod Bord
کد کتاب : 44640
شابک : 978-6003266193
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 223
سال انتشار شمسی : 1399
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر
طلا نژادحسن
طلا نژادحسن (۱۳۳۰-اهواز) از دهه هفتاد به‌عنوان منتقد ادبی کارش را شروع کرد و سپس از ابتدای دهه هشتاد با «یک فنجان چای سرد» (نشر چشمه) نوشتن داستان را آغاز کرد و با «شازده ناقص» (نشر پاپریک، چاپ ششم) به ثبات رسید که برایش جایزه بهترین مجموعه‌داستان جشنواره ادبی اصفهان را به ارمغان آورد. و سپس با «شهریور هزاروسیصد و نمی‌دانم چند» (نشر ققنوس، چاپ سوم) و «شهری گمشده زیر رمل‌ها» (نشر داستان، چاپ دوم) و «من گم شده‌ام&raq...
دسته بندی های کتاب باد ما را با خود برد
قسمت هایی از کتاب باد ما را با خود برد (لذت متن)
غروب، غریب است. خسته است. انگار که مسافری از راه دور، حالا رسیده به نوک کوه و می خواهد کپه ی مرگش را بگذارد. شاید که سرش روی همان جفت کفش کهنه ی خودش قراری پیدا کند. غروب بوی تلخی می دهد. بوی انتها. برف ها هنوز روی زمین، کثیف و تیره و لگد شده، کپه کپه، سوگواری می کردند. سر به هم داده. خواهرانی تنها در گذر بی کسی. تپه هایی کوچک. چرک و تیره. گوشه ی پرده را کنار زده و از آن بالا کوچه را و مثلثی از خیابان اصلی را می بیند. یک هفته است که دیگر نه برف می بارد و نه باران. خورشید، توپ نارنجی بسکتبالی است که توی آب کثیف کم عمقی غلت می خورد و می رود که پشت زیگزاگ این قوطی های بلند گم و گور شود.