داستان حاوی سه بخش از زندگی زنی آشفته که وقایع و رویدادهای زندگی اش را در دوران قبل از سال 57، انقلاب 57، و بعد از آن به خصوص جنگ و پیامدهای آن بازگو می کند. در قسمتی از این کتاب می خوانیم: حال و هوای این شهر با این فاصله کم با شهر من به اندازه فاصله این دنیا و آن دنیا. شاید هم بهشت و جهنم. مردهای شهر من. عمویم. یک دیکتاتور. اگر زنی اسم سینما را بیاورد، از نظر او خونش مباح است. تازه او که یک آدم باسواد است و از توده ای های سال سی و دو. کلی هم به خودش افتخار می کند. با وجود آن همه نوازش که از کودکی جای دست هاش روی سرم باقی مانده. و تنها حامی ما از دور و نزدیک. و همیشه تاریکی، تنهایی و بی پدری را برایمان از جان مایه گذاشته. ولی ترسی از او با من است. همیشه احساس می کنم پشت سرم دارد راه می آید و مرا می پاید. همین حالا اگر پیدایش شود؟!... این رمان برنده پنجمین دوره جایزه پروین اعتصامی و همچنین نامزد نهایی جایزه دوسالانه مهرگان ادب، 92 است.
کتاب شهریور هزار و سیصد و نمی دانم چند