1. خانه
  2. /
  3. کتاب سالی که از آسمان افتادیم

کتاب سالی که از آسمان افتادیم

5 از 1 رأی

کتاب سالی که از آسمان افتادیم

The Year We Fell From Space
٪15
249000
211650
معرفی کتاب سالی که از آسمان افتادیم
کتاب «سالی که از آسمان افتادیم»، اثری نوشته ی «ایمی ساریگ کینگ» است که اولین بار در سال 2019 چاپ شد. دختری نوجوان به نام «لیبرتی» دوست دارد نقشه های مختص به خودش را از ستارگان درست کند. در حقیقت، این کار تمام فکر او را مشغول کرده، مخصوصا چون خانواده اش در حال فروپاشی است: پدر و مادرش قرار است از هم طلاق بگیرند؛ خواهر 9 ساله اش تقریبا هیچ وقت از خانه بیرون نمی رود، و از عروسکش جدا نمی شود؛ پدرش از افسردگی در رنچ است، اما حاضر نیست در این مورد صحبت کند؛ و برادرهای پایین خیابان، که زمانی با آن ها دوست بود، حالا او را اذیت می کنند. به همین خاطر وقتی یک شهاب سنگ کوچک در بغلش می افتد، مانند یک نشانه به نظر می رسد؛ اما نشانه ای از چه چیزی؟
درباره ایمی ساریگ کینگ
درباره ایمی ساریگ کینگ
امی ساریگ کینگ (زاده 10 مارس 1970) نویسنده آمریکایی داستان کوتاه و داستان های نوجوانان است. کینگ در خارج از ردینگ، پنسیلوانیا متولد و بزرگ شد. او به یاد می آورد که به دلیل یک معلم خاص پایه هفتم، وی از دستیابی به نمرات خوب دست کشید و در عوض بسکتبال بازی کرد و کار کرد. کینگ پیش از انتشار اولین رمانش ، هفت رمان ، همچنین شعر و داستان کوتاه نوشت ، و بیش از 400 نامه عدم پذیرش داشت. اولین اثر منتشر شده او در واقع اشعار برخی ژورنال های دانشگاهی در ایالات متحده بود. او از بازار نوجوان بی خبر بود و در مورد شخصیت های بزرگسال می نوشت، اما داستان ها اغلب اوایل در زندگی شخصیت ها شروع می شدند و او می گوید: "کاری که من همیشه می کردم تلاش برای کمک به نوجوانان برای درک بهتر بزرگسالان در زندگی خود بود و بالعکس" کینگ رمان های خود را برنامه ریزی نمی کند؛ او غالباً با یک کاراکتر شروع می کند و شخصیت و داستان های آنها را هنگام نوشتن کشف می کند، و سپس به شدت ویرایش می کند. کتاب های او همچنین اغلب شامل رئالیسم جادویی و ساختارهای غیر متعارف است.

نکوداشت های کتاب سالی که از آسمان افتادیم

کتابی عمیقا تأثیرگذار.

Barnes & Noble

«کینگ» در این رمان چندوجهی، با توانمندی به پیچیدگی های طلاق و افسردگی می پردازد.

Publishers Weekly

«کینگ» به مخاطبین جوانی که با همین مسائل درگیر هستند، امید ایستادگی کردن می دهد.

BookPage
قسمت هایی از کتاب سالی که از آسمان افتادیم

مامان گفت: «من و باباتون داریم از هم جدا می شیم. اون آخر هفته از اینجا می ره. مطمئنم خودتون فهمیدین اوضاع بین ما خوب نیست. متأسفیم که مجبور بودین مدام سر و صدای جر و بحث های ما رو بشنوین؛ اما مهم اینه که باز هم هر دوی ما رو می بینین، و دیگه این که هر دومون شما رو خیلی خیلی دوست داریم.

بابا گفت: «مـن رو مدام می بینین. می خوام چند تا تخت بخرم؛ بنابراین هر وقت دلتون خواسـت می تونین بیاین و پیش من بمونین.» موقع حرف زدن به چشم های ما نگاه نمی کرد. بیشتر اوقات زل زده بود به فرش.

نگران احساساتم نبودم. احساساتم به ترتیب اینطوری بودند: آسودگی، سردرگمی و ترس. احتمالا احساسات دیگری هم داشتم؛ اما این سه تا از همه واضح تر بودند. «جیلی» غرق در غم و غصه بود. بدنش می لرزید. خودم را به او نزدیک کردم و دستم را دور گردنش انداختم.

نظر کاربران در مورد "کتاب سالی که از آسمان افتادیم"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

وای خیلی گرونه من همینو تو کتاب فروشی گرفتم ۲۰ تومان😶

1400/02/27 | توسطملینا دادگر - کاربر سایت
0
|