در پایان ژانویه، با نوازش نخستین نفس گرم هوا بوی خوشی از باغها آلبالو بر میخیزد.در هنگام ظهر اگر آفتاب کم و بیش گرمایی داشته باشد، در جاهای محفوظ بوی نازک و اندوهناک پوست درخت آلبالو با رطوبت سس برف آب شونده و بوی کهن و نیرومند زمینی که تازه از زیر برف و برگهای پوسیده پاییزی در آمده است، در میآمیزد. تا تیرگی نیلگون سر شب، تا هنگامی که شاخ سفید رنگ ماه از خلال برهنگی شاخهها پدیدار گردد، تا زمانی که خرگوشهای فربه با رد پاهای خود برف را نقطه چین کنند، عطری نازک روی باغها درنگ دارد.پس از آن باد از تپههای اِستِپ، نفس بس رقیق خاراگوش یخ بسته را با خود به باغها میآورد. بوها و صداهای رو رو به ضعف میرود و شب از جانب خاور همچون ماده گرگی خاکستری روی علفهای بلند، روی بوتههای ماش خودرو ، روی کُلَشهای رنگ پریده کشتهای درو شده، روی شخمهای موج دار بی صدا پیش میآید و پشت سر خود دنباله ای از سایههای شامگاهی در اِستِپ به جا میگذارد...
زمین نوآباد خیلی خوب شروع میشه و به نظر من یکی از زیباترین شروعها رو در بین رمانهای روسیه داره..براتون یه مقدارش رو مینویسم
کتاب دوست داشتنی و فوق العاده ای بود درباره آدمهای روستایی و امیدوار به انقلاب کمونیست…توصیفها و شخصیت پردازی کتاب خیلی قوی بود و موقع خوندن کتاب احساس میکردم که در اون فضا هستم…از ترجمه بی نظیر زنده یاد به آذین هم نمیشه گذشت.
عالی بود به نوعی در مورد شکل گیری کمونیست بود ترجمه حرف نداشت. اگر دن آرام رو پسندیده باشید حتما این کتاب رو هم خواهید پسندید.
یک کتاب تبلیغاتی درباره اشتراکی کردن کشاورزی در شوروی که با قلم زیبای نویسنده و ترجمه خوب زنده یاد به آذین