انسانیت به معنای مشارکت در مقدرات دیگران است، و عدم انسانیت هنگامی است که انسان خود را شریک مقدرات دیگران نداند
مهربانی اگر با صراحت توأم باشد تشکیل صداقت می دهد که امری است عمومی و فراگیر.
هرنوع دوستی، ادب، صفای روح و معقولیت اجتماعی فضیلت تلقی می شود اما بسیار کم بروز می کند و به ندرت اتفاق می افتد که این فضایل با قدرت روح توأم باشد.
انسان نباید تنها در گرفتاری های خود از دوستان، طلب کمک و یاری کند، باید همه چیز را خود به تنهایی تحمل کند.
خونسردی و بی تفاوتی نسبت به دیگران دال بر بی عاطفگی و تأثیر ناپذیری از عشق و محبت است
کسی که دارای قانونمندی رفتار و خوشی خصلتی است بیش از بقیۀ مردم قابل اعتماد است.
لطافت و ظرافت در رفتار، موجب تلطیف خشونت ها می شود و انسان ها آنقدر موجب تلطیف افکار یکدیگر می شوند تا این که خلق و خوی آنان مناسب یکدیگر گردد.
لذت های زندگی زمان را پر نمی کند، بلکه تهی می گذارد. درست است که زمان حال را سرشار و موجود می دانیم ولی در خاطره ی ما، این لحظات تهی می نمایند، چون هنگامی که تفریحات و چنین چیزهایی زمان را لبریز می کنند، این لبریزی تا هنگامی وجود دارد که آن تفریحات ادامه دارند، بنابراین در خاطره هایمان تهی به نظر می رسند