در نوشته های لاک سه تعبیر «قانون طبیعی، اقانون عقلانی و قانون الهی، به یک معناست. یکی بودن قانون طبیعی و قانون الهی در نوشته های او حاکی از تأثیر آرای توماس اکوییناس در فلسفه سیاسی اوست. این پشتوانه های طبیعی و عقلانی و الهی ضامن سرمدیت و اطلاق حقوق طبیعی است. این حقوق همگانی، همه جایی و برای همه است و به این جهت از مقام اطلاق برخوردار است. " شتراوس چهار قانون به عنوان حقوق طبیعی به لای نسبت داده است
١- حق صیانت ذات ۲- حق برخورداری از سعادت و خوشی ۳- حق برابری ۴- حق مالکیت بر اموال شخصی. لاک دو رساله در حکومت مدنی نوشته که بیشتر آرای خود را در رساله دوم آورده است و ما از این پس آنچه از آرای او نقل می کنیم از رساله دوم او برگرفته ایم. لاک در رساله دوم خود در باب حکومت مدنی (فصل دوم) می گوید: «وضع طبیعی حالت برابری است.» و چند سطر بعد از آن اضافه میکند: «وضع طبیعی حالت آزادی است. از جمع این دو مطلب یکه قضیة بنیادی در فلسفه سیاسی لاک به دست می آید و آن اینکه انسان ها طبیعت آزاد و برابرند. به اعتبار همین قضیه است که به قول شتراوس، لاک از پایه گذاران حقوق طبیعی مدرن است.
دو حق آزادی و برابری از عمده ترین حقوق طبیعی است که گاهی در هم ادغام شده و به صورت یک حق واحد بیان می شود: انسانها حق دارند که در برابر هم آزادی داشته باشند؛ یا حق داشتن آزادی یک حق مساوی است. این حق یک حق
طبیعی است یعنی برآمده از سرشت و نهاد و فطرت انسانهاست؛ به دو دلیل: ب ا این حق، به موجب انسانیت انسان ها به آنها تعلق میگیرد نه به موجب اضافات
جغرافیایی از قبیل رنگ، نژاد، ملیت، دین با شهروندی و عضویت در گروه اجتماعی خاصی. حق آزادی برابر مستقیما برآمده از ذات انسانهاست. در دیدگاه الهی، این حق، عطیه الهی است که به طور مساوی بین انسانها تقسیم شده است و در دیدگاه مادی و طبیعت گرایانه، این حق از طبیعت واحد انسانها
برآمده است.
۲- این حق، تابع اراده انسان با نتیجه عملکرد ارادی او نیست تا بتوان برای آن به
عنوان یک ثروت و دارایی بشری، شدت و ضعف با افزایش و کاهش تصور کرد او مدعی شد که فلان شخص در فلان شرایط، بیشتر از آن برخوردار است؛ در
حالی که سایر حقوق ( مثل مزد کار) وابسته به عملکرد انسان است و متناسب با تغییر کم و کیف افعال، تغییر می کند.