بیانیه ی کلاسیک «میزس» در دفاع از جامعه ای آزاد.
یکی از الهام بخش ترین کتاب هایی که درباره ی مفهوم آزادی نوشته شده است.
دفاعی پرشور از خردگرایی.
افراد معتاد به الکل و مواد مخدر، با رفتارشان فقط به خودشان آسیب می رسانند؛ اما کسی که قوانین اخلاقی حاکم بر زندگی انسان در جامعه را زیر پا می گذارد، نه فقط به خودش بلکه به همه آسیب می زند.
سرکوب از طریق نیروی خشونت آمیز، همیشه اعترافی به ناتوانی در استفاده از سلاح های کارآمدتر عقل است-کارآمدتر چون فقط آن ها، نویدبخش موفقیت نهایی هستند.
در نبرد میان زور و ایده، دومی همیشه برتری می یابد.
سلام این کتاب چند روز پیش دوباره چاپ شده. لطفا موجود کنید
لطفا این کتاب رو موجود کنید
فروتنانه همۀ پیروان لیبرالیسم و محافظه کاری و سوسیالیسم و مارکسیسم را (با تمامی شاخهها و گرایشات آنان) به خواندن دقیق فصل پنجم کتاب سیاست ارسطو، که مرتبط با علل پدیدآیی انقلاب است دعوت میکنم، همچنان که تقاضا دارم دفتر پنجم اخلاق نیکوماخوسی را، که در بارۀ دادگری و انصاف است، نیز با دقت بخوانند. من، با بیمِ هایک از حکومتهای توتالیتر راست و چپ همدلم (آنچنان که فون میزس در مقاله یِ "دولتِ قدرقدرت و جنگ تمام عیار" میگوید) حتی میتوانم بگویم که آرزوی نهایی من حذف کامل حکومت در آیندۀ دور یا نزدیک، با برقراری شرایط زیست بهینۀ همۀ انسانها در کنار یکدیگر، است. ولی تا آن زمان باید به بهینهسازی ساختار و کارکرد حکومت توجه کرد.
متاسفانه شما و بسیاری از اندیشه ورزان یک اصل طبیعی که در طبیعت کاملا مشهود هست رو نادیده گرفتید و این چیزی جز سلسله مراتب نیست که قانونی کاملا طبیعی ست و انسانها نیز بالاجبار دارای سلسه مراتب خواهند بود تا ابد! نه مارکسیسم و نه اندیشه دیگری نمیتواند این اصل جهان هستی را به هم بزند. آنچه انسانها میتوانند تحقق بخشند قرارگیری هرکس در جایگاه خودش است و خشم بی امان مردم از سلسه مراتب و تفاوتها نیست بلکه از سلسه مراتب بین آدمهای تقریبا مشابه است که خشونت آفرین است. مثلا شما هیچگاه خود را با یک جراح مغز مقایسه نمیکنید چون میدانید که تخصص ایشان ایجاب میکند که با شما نسبتی سلسه وار داشته باشد . آنچه مردم باید تحقق بخشند عدالت است که به معنای برابری برای انسانهای برابر است و نه انسانهای دارای ویژگیهای متمایز کننده !
و حذف حکومت نهایتا به تروریسمی واگیر دار و در نهایت بدویتی منسوخ و موقت میرسد ! ما باید همیشه عدالت خواه باشیم این تنها راه نجات جهان است و روشهای رادیکال به بدتر شدن اوضاع یا درمان موقت کمک میکند!
مطمانا ارسطو نیز ادعا نداشت که انسانها برابرند بلکه عقیده داشت انسانها موظف اند که در دولت شهر حقوق یکدیگر را رعایت کنند که همان انصاف است همان اخلاق است همان عدالت است و در نهایت دولتشهر متعادل خواهد بود !
و در نهایت با خوانش دقیق فلاسفه و تاریخ یونان باستان موافقم چونکه بهترین اندیشه ورزان دولتشهری آنان بودند .
نکته ای دربارهی فون میزس وجود داره که بنظرم طرفداران لیبرالیسم باید به اون توجه کنن. بخصوص ایرانیانِ لیبرالِ طرفدارِ نظریات افرادی همچون فون میزس که تعدادشون هم کم نیست. و آن اینکه فون میزس که از بنیان گذارانِ اقتصادِ مکتب اتریش که حامیِ آزادیِ مطلقِ بازار و قیمت هاست در کتاب لیبرالیسم، جنبشهای فاشیستی را چنین میستاید: (( نمیتوان انکار کرد که فاشیسم و دیگر جنبشهای مشابهی که هدفشان برقراری دیکتاتوری است، سرشار از نیّات خیر هستند و مداخلاتشان، در لحظه یِ کنونی، تمدن اروپایی را نجات داده است. شایستگی ای که فاشیسم بدین ترتیب برای خود به ارمغان آورده است، در تاریخ جاودانه خواهد ماند)) ! همدلی و هم سخنی فون میزس با راستِ افراطی اتفاقاً امروز، ریشه یِ لیبرتارینیسم سنت گرا هم هست و شما این اندیشههای بلقوه خطرناک را میتوانید در سخنان و رفتار رئیس جمهور آرژانتین خاویر میلی نیز مشاهده بفرمایید.
و البته ترامپ
فاشیسم بر پایه اقتصاد دولتی , دولت بزرگ , نفی مالکیت خصوصی و بازار دستوری تعریف شده و اینها پایههای فاشیسم برای امکان اجرا هستن , در صورتی که لیبرالیسم و در کل مکتب اتریشی خواستار دولت حداقلی , بازار ازاد و تضمین مالکیت خصوصی ان , لیبرالیسم و جریانهای چپ منجمله سوسیالیسم , فاشیسم و کمونیسم مثل جن و بسم الله هستن , ضرری که اموزههای امثال میزس به فاشیسم زده رو کمتر کسانی زدن البته خب چه میشه کرد شما چپها به مخالفانتون برجسب فاشیست نزنید چیکار کنید در دیدگاه جماعت شما همه یا باید چپ افراطی افراطی باشن یا میشن فاشیست مرکزگرای گوشت خوار نژاد پرستن حتی اگه طرف حسابتون شخص و مکتبی باشه که اصلا ضد فاشیسم شکل گرفته اون فیلما دیگه زیادی قدیمی شده اخوی تغییر رویه بدید
شما که مشخصه اصلا کتاب رو نخوندی...
مکتبِ اقتصادی آدام اسمیت که از نظریه پردازان اصلی سرمایه داری مدرن و به طریق اولی، از نظریه پردازانِ اصلیِ اقتصادیِ لیبرالیسمِ کلاسیک (موضوع همین کتاب) است بر پایه یِ اولویت اقتصاد (غیراجتماعی) بر جامعه و سیاست و نیز اصالتِ فرد (دربرابر اصالت جامعه) و منافع فردی (که بزعم اسمیت در بردارنده یِ منافع جمعی از طریق ازدیاد ثروت جمعی است) و در نتیجه فایده گراییِ متاثر از سودِ شخصی بنیان نهاده شده است. در حالیکه از منظرِ عمده یِ مکاتبِ جامعه شناسی و جامعه شناسیِ اقتصادی (بطور مثال مکتب فرانسوی یا آلمانی و یا حتی آمریکایی) این فکر که جامعه، اجتماعی از فردهاست و تنها فرد است که واقعیت و شخصیت دارد (بطور مثال نظریات آدام اسمیت در ثروت ملل یا فرانس فانون در دوزخیان زمین) صحت ندارد.این فردگراییِ جدید که انسان در آن بعنوان سوژه، موجودی توانمند و خلاق معرفی میشود اما در عین حال موجودی تنها، غیراجتماعی و خسته از خود نیز است (فرد اتمیزه شده) به زعم دورکیم و موس با معیار غلبه یِ منافع شخصی تعریف میشود و به فایده گرایی منتهی میشود.در حالیکه فردگراییِ اخلاقیِ دورکیمی یا حتی مارکسی، معتقد است فرد از جامعه زاده میشود و نه جامعه از جمعِ افراد.و از این روی، در قبالِ جامعه متعهد و مسئول است. درحقیقت از این منظر، مسئله یِ اجتماعی (برخلافِ گفتههای اسمیت و ریکاردو و فون میزس) در درجهی نخست مسئله ای اقتصادی نیست(هرچند اولویت با اقتصاد است چون اقتصاد است که مفهوم طبقه را شکل و روابط آنرا سامان میدهد) بلکه مسئله یِ اجماع و همبستگیِ اجتماعی است.از این منظر تلقی دورکیم، موس و حتی مارکس و انگلس(تاحدی) از سوسیالیسم عبارتست از: مجموع ایده ها، اَشکال و نهادهایِ جمعی که کارکردشان تنظیمِ منافع اقتصادیِ جمعیِ ملت به مددِ جامعه و به شکلِ اجتماعی است. به عبارتِ دیگر اگر شما این تعریف را قبول دارید و اگر میپذیرید که سوسیالیسم بمعنایِ کنترلِ قدرتِ اقتصادی از جانب ملت (جامعه) و نه فرد یا طبقه یِ خاصی از افراد یا حتی لزوماً دولت است و بواسطه یِ نهادهایِ جمعیِ برآمده از ملت و باسازوکارهای تعیین شده از سوی اکثریت جامعه (بطور مثال همان سَمَن ها) هدایت میشود پس شما هم سوسیالیست هستید.
سروش فاشیسم و نازیسم برآمده از لیبرالیسمه نه جریان هایِ چپ ... حالا که میخوای از یه ایدئولوژی دفاع کنی لااقل بیشتر مطالعه کن تا بتونی درست دفاع کنی... پیشنهاد میکنم کتاب کم حجم "راه بندگی" فردریش هایک رو حداقل بخون. پیوست اولش مقاله ایه بقلم همین فون میزس؛ به صراحت داره میگه لیبرالهای کلاسیک بریتانیا و نازیها از جنبه باور به احکام جزمی (قبلش در ۶ بند درباره این احکام توضیح میده) هیچ فرقی با هم ندارن. پیوست دوم هم بقلم استیو کانگاسِ و عنوانش "افسانه یِ سوسیالیست بودن هیتلرِ" .
موسولینی ارادت خاصی هم به لنین داشته ، شما توی یک مرحله دیگه هستی ، فاشیسم توسط موسولینی که اسم روزنامه و بعد حزبی درست کرده گذاشته ریشه این اسم هم مرتبط به ایتالیا هس ، بعد اگر زندگی این شخص رو خوانده باشی یک سوسیالیست دو آتیشه بوده و بعد کم کم با آن حزبی درونش بوده به مشکل میخوره و آخر هم اخراج میشود و کم کم افکار ناسیونالیسم افراطی رو میاره و بعد یک ناسیونال سیوسالیسم مبدل میشود ، شما در سیاست گذاریهای چه موسولینی چه هیتلر ، هیچ نوع لیبرالی وجود نداره ، شما اولین رکن اصلی و ساده لیبرال که بازار آزاد هس نمیبینی ، همه چیز در اختیار دولت یا حاکمیت یا آن حزب حاکم هس هم از نظر اقتصادی هم اجتماعی هم سیاسی ، این مدل شبیه کشور بریتانیا و آمریکا آن زمان هس یا شوروی ، بجای این کپی کردنها ذهن رو باز بزارید و راحتر مطالعه کنید ، فاشیسم رو باید بدون پیش زمینه فکری مطالعه کرد تا بتونیم اون را بفهمیم
اره فاشیسم و نازیسم برامده از لیبرالیسمه , مثل همون واقعیت که طالبان بر پایه سکولاریسمه ! منظور واقعی اینه : اره درسته اینا از بنیان با هم تفاوت دارن و در تضاد با هم شکل گرفتن و تکامل پیدا کردن و این لیبرالیسم و کشورای کاپیتالیستی بودن که فاشیسم و سوسیالیسم رو مضمل کرده و شکستش دادن و نزاشتن جهان ویران شه . ولی اینا مهم نیست مهم اینه من چپم کلا با منطق میونه ای ندارم باید بزنم کانال سفسطه و نفرتم از مکتبی که نزاشت ایدئولوژیم جهان رو ویران کنه نشون بدم
اینا مال جامعه شناسین درسته؟جالبن؟!
در مورد فلسفه سیاسی و اقتصاد سیاسیه ولی به جامعه شناسی هم مربوط میشه
این کتاب توسط نشر پارسه تجدید چاپ شده چرا هنوز موجود نیست!؟
چاپ جدید کتاب رو نشرپارسه منتشر کرده.اونجا هم در مشخصات کتاب سال چاپ کتاب۲۰۰۵ عنوان شده.احتمالا نسخهی تجدیدچاپ شدهی کتاب درسال ۲۰۰۵ مورد رجوع مترجم بوده
چرا کلا کتابهای با ترجمه مهدی تدینی ایقد کمن؟ینی انگار ۵ بار چاپ شدن و دیگه چاپ نشدن با اینکه کتابای خییییلی خوبین
چون خوبن کم چاپ میشن اینجا ایران است سرزمین ماندگار 😂😂
سلام چرا این کتاب و دوباره چاپ نمیکنن خیبی کتاب با ارزشیه
با سلام چاپ کتاب متوقف شده خواهشا فایل پی دی اف را در دسترس بگذارید که مطالعه بشه خیلی دوس دارم این کتاب رو مطالعه کنم.
در کانال آقای تدینی قابل دسترس هست،خوانش کتاب توسط خود مترجم
این کتاب با زبانی نسبتا ساده به مفهوم لیبرالیسم و اثرات آن در حوزهی اقتصاد ، سیاست و اجتماع پرداخته است. نکته مهم دربارهی این کتاب اینه که توسط یکی از تئوریسینهای معروف لیبرالیسم در ابتدای قرن بیستم نوشته شده و تا امروز بعنوان یکی از منابع معتبر در شناخت لیبرالیسم در بسیاری از دانشکدههای علوم سیاسی دنیا تدریس میشه و در ایران هم با ترجمهی خوب و روان آقای تدینی منتشر شده ؛ کتاب بخاطر زبان نسبتا ساده ولی عمیقی که داره برای هر دو طیف طرفداران و مخالفان سرسخت لیبرالیسم میتونه خواندنی و جذاب باشه
سال انتشار کتاب 2005 نوشته شده در حالی که نویسنده 1973 فوت شده
سلام و وقت به خیر. اصلاح شد. متشکریم از تذکر و حسن توجه شما.