چگونه اجرا در سیاست، علم پزشکی، دین، سرگرمی های عامه پسند و نعاملات رو در رو و روزمره مورد استفاده قرار میگیرد؟ چه شباهت ها و تفاوت هایی بین اجرای زنده و اجرای واسطه ای وجود دارد؟ روابط متنوع و پیچیده بین بازیگران-تماشگران، ایفاگران نقش، نویسندگان و کارگردانان را می توان در یک اجرای «چهارجانبه» تصور کرد. مطالعهی تعاملات میان سخنرانان اجرای چهارجانبه همان چیزی است که در مطالعات اجرا صورت میگیرد. این مطالعات به شدت میان رشتهای، میان فرهنگی و میان ژنتیکیاست.
ریچارد شکنر دربارهی این اثر گفته است: «چشماندازهای آیینهای نمایشی مشارکت در یک کار بزرگ است. چگونه اجرا در سیاست، علم پزشکی، دین، سرگرمی های عامه پسند و تعاملات رودرروی عادی مورد استفاده قرار می گیرد؟ چه شباهت ها و تفاوت هایی بین اجرای زنده و اجرای واسطه ای وجود دارد؟ روابط متنوع و پیچیده بین بازیگران تماشاگران، ایفاگران نقش، نویسندگان و کارگردانان را می توان بهصورت مستطیل و یک اجرای «چهارجانبه» تصور کرد. مطالعهی تعاملات (گاهی اوقات آسان، گاهی پرتنش) میان سخنرانان اجرای چهارجانبه، همان چیزی است که در مطالعات اجرا صورت می گیرد.بازی یک کنش خلاقانه است، باعث بیثباتی میشود و غالبا وجود خود و حتی اهدافش را اعلام نمیکند. من چارچوب نظریه ی بازی گرگوری بیتسون را به به طور کامل رد نمیکنم .- شرایطی وجود دارد که پیام «این فقط بازی است» بسیار مهم است. اما انواع دیگر بازی وجود دارد مثل بازی تاریک که چارچوب بازی غایب، شکسته، نفوذپذیر یا پر از گره است. نیازی نیست که از نظراز نظر تجربی جهان مایا لیلا که پر از واقعیتهای متناقض است، پذیرفته شود تا نظریه ی اجرای قدرتمند آن تشخیص داده شود. مایا لیلا صرفا نسخهای از عبارت «تمامی جهان صحنه است» نیست (استعاره ضعیفی که هم هنر و هم زندگی روزمره را بی اهمیت جلوه میدهد)، بلکه یک نظام پویا است که هیچ مرکز ثابت و مشخص و هیچ مرجع یا نقطه ی مرجع مطلقی ندارد.