نمایش هرچه آغاز ندارد نپذیرد انجام، در ابتدا با صحنه ای خیال گونه و خواب مانند آغاز می شود، مرد جوانی در حال گفت و گو با مرد دیگری است که فلانی نام دارد، او در چارچوبی حضور دارد و تنها روزنه ای که می تواند بیابد در صورتی پدیدار می شود که همه جا در تاریکی فرو رود. گویا مرد جوان در این چارچوب در حال عاشق شدن است و آن چه که به آن عشق می ورزد همان عشق است؛ در پی گفت و گوی آن ها موقعیتی فراهم می آید که برای لحظه ای همه جا غرق در نور می شود و در آن لحظه است که مرد به ناگاه گویی دل در گرویی زنی که در آن حوالی است می نهد.
کتاب هرچه آغاز ندارد نپذیرد انجام