کتاب عشق لرزه

La Tectonique des sentiments
کد کتاب : 6088
مترجم :
شابک : 9789643418281
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 136
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2008
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 17
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب عشق لرزه اثر اریک امانوئل اشمیت

نمایشنامه عشق لرزه بازی هایی از ایگو را فاش می کند. جایی که که مردی در آن به شرطی تبدیل می شود که چهار زن برای آن تصمیم به جنگیدن گرفتند: امید ، عشق خالص ، فرصتی که آنها هرگز نداشته اند ، اثبات این که آنها می توانند بر شرایطشان غلبه کنند. این داستان به زندگی صمیمی امروزی در پاریس نفوذ می کند، نه تنها یکی از آن زندگی های خیره کننده و فریبنده، زندگی ای همراه با نوشیدنی های مرغوب و لباس های گران قیمت ، بلکه زندگی ای در خیابان ، همراه با مبارزات سخت برای زنده ماندن. این نمایشنامه نویس و نویسنده ی مشهور فرانسوی دو شخصیت را که ملیتشان از رومانی سرچشمه می گیرد ، تصور می کند کشوری پر از پیش فرض ها و تعصب ها ، جایی که وعده همیشه در جایی دیگر است. در چنین شرایطی نمایشنامه عشق لرزه به ما نشان می دهد که بین سیاه و سفید ، جایی نیز برای قرمز وجود دارد و دوست داشتن به هیچ وجه آسان نیست.
اریک امانوئل اشمیت عشق لرزه رادر سال 2008 ، به اتمام رساند. این نمایشنامه به مباحثی می پردازد که دائم ذهن نویسنده را به خود مشغول کرده است ، مباحثی مانند تقابل تواضع و غرور در عشق یا تقابل بین حقیقت و فریب. "ما باید بپذیریم که در پیچیدگی زندگی می کنیم. بگذارید هرگز ساده نباشیم! هرگز ساده نیانگار. کسانی که وانمود می کنند که می توانند مشکلات سرکوبگرانه یا تضادهای موجود را سرکوب کنند ، کلاهبردارهستند! " این را خود اشمیت در مصاحبه ای بیان کرده است.
اریک امانوئل اشمیت یکی از پر مخاطب ترین نویسندگان فرانسوی زبان در سراسر جهان است. آثار او در بیش از 50 کشور جهان ترجمه و اجرا شده است.

کتاب عشق لرزه

اریک امانوئل اشمیت
اریک امانوئل اشمیت، زاده ی 28 مارس 1960، نویسنده، نمایشنامه نویس و فیلسوف فرانسوی است. آثار اشمیت تا به حال به 43 زبان منتشر شده و نمایشنامه هایش نیز در بیش از 50 کشور روی صحنه رفته است. او مدرک دکتری خود در فلسفه را در سال 1987 از دانشگاه سوربون دریافت نمود. اشمیت از سال 2002 تاکنون در بروکسل زندگی می کند و در سال 2008، شهروند بلژیک شده است.
قسمت هایی از کتاب عشق لرزه (لذت متن)
خانم پومره: ( دستانش را به هم می زند. ) خلاصه شاهنامه اولش خوشه، دخترم که هیچ اهل عشق و عاشقی نبود حالا دیگه بیا و ببین که یک دل داده و صد دل گرفته... دیان: ( ناخواسته مردد است. ) چه حرف ها! یک دل داده و صد دل... خانم پومره: خب چرا دیگه! این مرد واسه این که دل تو رو به دست بیاره سال ها پدرش در اومده. انقدر دور و برت پلکیده انگار که می خواد فتح خیبر کنه، مردی که تو رو بیشتر از اونی که تو دوستش داری دوست داره، خیلی پیش از این که تو عاشقش شی عاشقت شده.

خانم پومره: دوباره ازت خواستگاری نکرده؟ دیان: نه ظرف این چند ماه. خانم پومره: اگه می کرد قبول می کردی؟ دیان: نمی دونم. خانم پومره: عجب بچه ی ننری! دیان: نه مامان من نگرانم، می ترسم. دیگه رفتارش مثل قبل نیست. بعضی وقت ها وقتی در کنار هم کتاب می خونیم خمیازه می کشه. دیگه وقتی چند ساعت از هم جدا می شیم مثل یک بچه ی هراسان که از بلا جان سالم به در برده به طرفم نمی دوه.