لروی: من هیچ مشکلی با شخص شما ندارم، میدونم که آدم موفقی هستین و خدا روزبهروز بیشترش هم بکنه، اما اینجور حرفها راجعبه لباس من _من باید از نجار بودن خودم خجالت بکشم؟ میخوام بگم همه مدام «کارگر، کارگر» میکنن، کارگر چقدر میگیره؟ خب اگه کارگربودن اینقدر کار بزرگیه، چرا هیشکی دلش نمیخواد کارگر بشه؟ هیچ شنیدین پدر و مادری این در و اون در بگه (ادای شست در بند شلوار انداختن درمیآورد.) «پسر من نجاره»؟ شنیدین؟ شنیدین کسی به بنّابودن کسی افتخار کنه؟ من نمیدونم شما چی هستین، اما من یه یانکی خر نفهمم، اما ...
کتاب نوعی داستان عاشقانه