فوق العاده فکر شده.
یکی از بهترین داستان های گریشام.
قدرتمند... تریلری رضایت بخش.
ترس نگاه کردن به ویرانه های عاطفی انسان های واقعی، شیره ی جانش را کشیده بود؛ آدم های مستأصل و ناامیدی که از او طلب کمک می کردند.
می گویند یک زن با این عقیده با یک مرد ازدواج می کند که او را تغییر دهد اما نمی تواند. یک مرد به امید این که همسرش تغییر نکند با او ازدواج می کند، اما زن درنهایت تغییر می کند.
حتی به نظر هم نمی رسید که کسی در بردی، از این که دنیا در آستانه ی رکودی فاجعه بار قرار دارد، کوچک ترین اطلاعی داشته باشد. شاید کوه ها، این مکان را از دنیا جدا می کردند یا شاید زندگی در آن جا، آن قدر راکد مانده بود که فاجعه ای دیگر، اهمیتی نداشت.
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
تنها کسی که از شخصیت های خلق شده توسط جان گریشام از ثبات قدم بیشتری برخوردار است، خودِ جان گریشام است.
سال ۹۷ یا۹۸ این کتاب رو خوندم بدون شک جالب وشیرین بود مثل بقیه کتابهای جان گریشام.جان گریشام خیلی تو ایران ناشناخته است .واقعا حیفه