عرفان حقیقی با وصول به حق و فنای در او تحقق می یابد و عارف حقیقی با فنا کردن خود در خدا به بی خودی می رسد و « اناالحق » بیان این بی خودی است، که البته اهل ولایت ماذون به افشای آن نیستند. عرفان دروغین با تقرب به شیطان حاصل می آید و اهل آن خود را یکسره به فتنه و سحر شیطان می سپارند و به نوعی بی خودی یا روحانیت قلابی دست می یابند که در حقیقت جز اثبات نفس و استغراق و استهلاک در پایین ترین مراتب نفس، که نفس اماره باشد، هیچ نیست. عارف حقیقی واله و شیدای حق است و عارف دروغین مفتون شیطان؛ عارف حقیقی مست می الست است و عارف دروغین مست می پلشت آب انگور. هر دو، عقل از کف نهاده و بی اختیار هستند، اما اولی اراده اش را در ارادت حق فانی کرده است و عقلش را داده تا به جنون عشق رسد، و آن دیگری طوق ارادت شیطان بر گردن گرفته؛ او نیز به دیوانگی رسیده است، اما دیوانگی اش نه جنون عشق که جن زدگی است.
آن چه که این جن زدگان به نام عرفان می خوانند، هیچ نیست جز سخت ترین مراتب اغوای شیطان و سفری نفسانی تا آسمان دروغین وارونه ای که از انعکاس آمال موهوم در سراب سحر و فتنه شیطان معنا گرفته است. اینان مصداق اتمّ این آیات هستند که در آخر سوره « شعرا » آمده است:
آیا خبرتان کنم که شیاطین بر که فرود می آیند؟ بر هر دروغ پرداز گناه کار. ( شیاطین ) گوش به انبای غیب می سپارند، اما بیش تر دروغ می بافند. و از شعرا جز اغواشدگان تبعیت نمی کنند. آیا نمی نگری که چگونه در هر برهوتی سرگردان اند و می گویند آن چه را که بدان عمل نمی کنند؟
اتمسفر رسانه ای غرب چنان مفاهیم کلمات را دگرگون ساخته است که هر بار پیش از هر چیز باید درباره کلمات و مفاهیم آن سخن گفت. یکی از معادلات مفهومی و ارزشی که القائات رسانه ای غرب ایجاد کرده این است: نفی استبداد مساوی است با دموکراسی. این اتمسفر آن چنان غلبه ای بر اذهان دارد که در اینجا همه می پندارند هر حکومتی که مورد تأیید مردم باشد دموکراتیک است و بنابراین، بسیاری از دوستان را سعی بر این است که بگویند ولایت فقیه یک حکومت دموکراتیک است و خوب! اگر معنای دموکراتیک خیلی ساده «مردمی» بگیریم، این معادله درست از آب درمی آید.
بحث درباره دموکراسی نیست، اما از آنجا که این آقایان و خانم های محترم فرنگ زده ی غربباور، همیشه پشت این اختلافات در معنا پنهان می شوند، قصد من آن بود که نقاب از چهره ی این کلمه «آزادی» که نگارنده مقاله «حکومت آسان» گفته است، بردارم تا روشن شود که برای نظام اسلامی اعطای آزادی مطلق که لیبرالیست ها می خواهند مساوی با نفی خویشتن است، چراکه اصلا از لوازم این آزادی «انکار دین» است.