ترس آور و در عین حال مسحور کننده... خوراک کسانی که دوست دارند زندگی روزمره ی یکی از هیولاهای تاریخ را از نمای نزدیک ببینند.
در میان سر و صدای کر کننده ی انفجار گلوله های توپخانه شوروی، صدای تیری در پناهگاه آدولف هیتلر به گوش رسید. وقتی بوی باروت به مشامم رسید، فهمیدم هیتلر به خودش شلیک کرده است. سراغ مارتین بورمان رفتم و از او خواستم با من به اتاق پیشوا بیاید. در را باز کردیم. روی روکش گلدار مبل، رئیس ما، آدولف هیتلر، خونین در کنار همسرش ، اوا بروان که تازه به طور رسمی با او ازدواج کرده بود، افتاده بود. هر دو مرده بودند. کمی قبل از آن، هیتلر به من گفته بود چکار کنم، باید جسدش را برون می بردم و می سوزاندم.
بسیار بسیار کتاب خوب و دقیقی برای آشنایی با تاریخ و واقعیت است، کسانی که علاقمند به تاریخ جنگ جهانی هستند حتما این کتاب را بخوانند
از معدود کتابهای نشر میلکان که ترجمهی خوبی داشت. با خوندن این کتاب متوجه میشید که حتی قاتل دیکتاتوری چون هیتلر هم جنبههای انسانی داشته
همین خدمتکار +آجودان شخصی هیتلر به نام گونشه جنازه هیتلر را میسوزانند
در کتاب سقوط برلن نوشته شده همین جناب خدمتکار، پس از خودکشی هیتلر ساعت او را میدزدد
ترجمه اقای هاشمی خوندم.عالی بود
ترجمه خانم اعتباری بسیار ضعیف و گنگ میباشد
ترجمه خانم اعتباری بسیار ضعیف است و تاثیر بدی در خواندن دارد