سالیان بسیاری در کلوب «مارس» کار کرده بودم و سفارشات مشتریان را به موقع سر میز هایشان می رساندم و انعام خوبی هم می گرفتم. من گفتم اوضاع رو به راه بود اما حقیقتا این طور نبود. کنترل زندگی ام از دستم خارج شده بود.
مشکل اخلاقی در میان نبود، فقط احساس می کردم این مردان، زندگی درخشان مرا سیاه کردند، حس لطیف زن بودنم را از من گرفتند و مرا به تباهی کشاندند.
پس از درک دنیای جدید «جانسون»، حالا می فهمیدم که چرا در آن محفظه ی شیشه ای، اینقدر ضعیف و ناتوان بود: این آدم های احمق مزخرف عمدا به او «تورازین مایع» تزریق کرده بودند. وقتی نوع خاصی از زندانیان در فهرست انتقال به دادگاه قرار می گیرند، یک تزریق اجباری توسط افسران کانون اصلاح، کار انتقال زندانی را برایشان آسان تر می کند.