کتاب جزیره ی دکتر مورو

The Island of Doctor Moreau
کد کتاب : 69798
مترجم :
شابک : 978-6227240481
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 191
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1896
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 26 آذر

جزیره ی دکتر مورو
The Island of Doctor Moreau
  • 15 % تخفیف
    185,000 | 157,250 تومان
  • موجود
  • انتشارات: افق افق
    نویسنده:
کد کتاب : 149919
مترجم :
شابک : 978-6223321245
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 168
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 1896
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 26 آذر

جزیره دکتر مورو
The Island of Doctor Moreau
کد کتاب : 60135
مترجم : علی الستی
شابک : 978-6005955101
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 151
سال انتشار شمسی : 1389
سال انتشار میلادی : 1896
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---
اچ جی ولز
هربرت جورج ولز، زاده ی۲۱ سپتامبر ۱۸۶۶ و درگذشته ی ۱۳ اوت ۱۹۴۶، روزنامه نگار، جامعه شناس، تاریخ نگار و نویسنده ی سوسیالیست انگلیسی و خالق رمان های علمی تخیلی است. وی در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم زندگی می کرده است. از آثار علمی-تخیلی او می توان به «ماشین زمان» و «انسان شبیه خدایان» و «جنگ دنیاها» اشاره کرد. اثر تاریخی هربرت جورج ولز در ایران با نام «کلیات تاریخ» انتشار یافته است.هربرت جورج بلز در کنت متولد شد. وی چهارمین و آخرین فرزند جوزف ولز (بازیکن کریکت) بود. حادثه ای در دوران نوجو...
قسمت هایی از کتاب جزیره دکتر مورو (لذت متن)
دیگر می توانستم تنها باشم. افراد هیولاوش همانند انسان ها نسبت به جسد از خود کنجکاوی بروز می دادند. همان طور که مردان گاومیشی آن را به پائین ساحل می کشیدند، در هیئت گل های شلوغ به دنبالش روان بودند، هوا را بو می کشیدند و خرخر می کردند. بر بالای دماغه رفتم، و پرهیب سیاه مردان گاومیشی را در مقابل آسمان شامگاهی نگریستم، همان طور که آن بدن بی جان سنگین را به دریا می کشیدند، انگار که جرقه ی آتشی در سرم روشن شده باشد، به پوچی وصف ناپذیر حاکم بر امور این جزیره پی بردم. کنار ساحل، میان صخره های زیر پایم، مرد میمونی، کفتارخوک، و بسیاری دیگر از افراد هیولاوش قرار داشتند، که گرداگرد مونتگمری و مورو ایستاده بودند. همگی آنها به شدت هیجان زده بودند، و با اطوارهایی بسیار پرسروصدا وفاداری شان را به فرمان ابراز می کردند. در عین حال پیش خودم یقین کامل داشتم که مقصر اصلی ماجرای قتل خرگوش، کفتار خوک است. به باوری عجیب رسیده بودم؛ سوای زمختی خطوط پیکر، و اشکال عجیب غریب شان، پیش رویم، در مقیاسی کوچک شده، شاهد هر آن چیزی بودم که به زندگی بشر تعلق داشت، هرآنچه که در ساده ترین شکل آن از تأثیر و تأثر متقابل میان غریزه، عقل، و ایمان، نشأت می گرفت. مرد پلنگی کم کم داشت در آب فرو می رفت. تنها تفاوت واقعی همین بود.