-همه می تونن زیر همه چیز بزنن، چون مقابلشون آشور نیست. گرگا بازیچه ی هیچ دستی نمی شن، حتی بازیچه ی قوم خودشون. صدای تک سرفه ای اومد. آشور نگاهش رو به سمت کسی که سرفه کرده بود برگردوند. نگاهی که شبیه آتیش زیر خاکستر بود و بعد سرش رو عقب کشید. من همون طوری، در همون حالت، فقط به آشور نگاه می کردم. آشور تکیه داد و خونسرد و مطمئن بهم نگاه می کرد. انگار از بالا به نقطه ای پایین تر نگاه می کنه. یاد اون آهنگ افتادم که انگار حال آشور بود؛ ولی اون آهنگ، اون لحظه حال من بود. دقیقا اون قسمت آهنگ که می گه: «آخر من و به باد داد»
کاش به طور رایگان میشد
بینظیر هست تمام رمانهای خانم قائمی فر رو خوندم و همه عالی بودن قلم خیلی خوبی دارن
قربون آشور برم ، مرد یعنی این ، یعنی حرف حرف خودش ، یعنی از همه چیه دختر مورد علاقش باخبر باشه .
برایه تغییر مغزها که پوسیدن...
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
خیلی رمان قشنگیه
میشه از انتشارات شقایق بخواید تجدید چاپ کنه و ارسال به کتابفروشیها بشه ✌️
واقعا این رمان بی نظیره تنها رمانی هست که من دو بار پشت سر هم خوندمش و برای کسایی که دو دل هستن بگم که کاملا دور از فانتزیهای بچگونه هست و دقیقا عین واقعیت هست پشیمون نمیشید...