یعنی دنیا بدون مهران چه رنگی بود؟ یادش نمی آمد . آن رنگ بد رنگ برمی گشت به خیلی وقتها پیش ! می خواست باشد، حتی همین قدر سخت گیر، حتی بداخلاق، اصلا هر طور که می خواهد باشد ! ! فقط باشد . سفت گفت: - ببینید، اصلا غلط کردم، خوبه؟ نگاهش تند شد: - نه، خوب نیست . تو خودت یه بار گفتی که هیچ وقت از انجام دادن کارات پشیمون نمی شی ! پس چرا حرف بیخود می زنی؟ خیلی مصمم گفت: - این بار پشیمونم، باور کنید ! - باور نمی کنم . کمی نزدیکش شد: - اصلا بعد از این، قبل از هر کاری اول به شما می گم . - بازم باور نمی کنم .
اولین کتابی بود که من از این نویسنده خوندم و راستش خیلی دوسش نداشتم🙁عاشقانههای کتاب اصلا برام جالب نبود و به نظرم میتونست زودتر تکلیف شخصیتهای اصلی مشخص بشه و اطناب داشت😑تنها نکتهی کتاب که نظر من رو جلب کرد خدمت پزشک داستان تو یکی از مناطق محروم بود و توضیحی که در مورد عدم داشتن امکانات این مناطق داده شده بود😊از طرفی با توجه به زمان اتفاق افتادن داستان کتاب که سالهای ۴۰ یا ۵۰ بود یه سری مسائل کتاب برام غیر قابل درک بود😕با احترام به نویسنده عزیز و کسایی که این کتاب رو دوست داشتن😍