امسال دهمین سالی است که بهار و خزانم یکرنگ شده.
نمیدانم آیا روزی میرسد که تمام خزانها برایم سبز شود تا این حس غریب و استخوان سوز را همراه سرما پشت سر زمستان جا بگذارم، بال پریدنم باز شود و به آسمان برسم تا همراه عقیق گمشدهام به زمین برگردم.
غربت عشق را نگین سرخی کنم و بر گردن فرشته زیبایم بیاویزم چون نگاهش دیگر رنگ ساده سالهای پیش را ندارد.
(برگرفته از متن کتاب)