آنان اهرم قدرت هستند و از گناه، گذران زندگی می کنند و ارتکاب گناه امری لازم برای آنان است... والاترین اصل در این زمینه چنین است: خدا هرکس را که کفاره دهد، می بخشاید. به بیان ساده چنین می شود: آن کسی را می بخشد که تسلیم کشیشان باشد.
آن دروغ بزرگ در باب نامیرایی فرد، هر خرد، هر سرشت نهفته در غریزه را نابود می سازد و هر آنچه در غریزه ای نیک خواهانه، یاری رساندن به زندگی و تضمین گر آینده است، از آن زمان به بعد تنها تردید برمی انگیزد. چنین شیوه ی زندگی که هیچ مفهومی ندارد، بدل به مفهوم زندگی می شود... دیگر حسن یاری رسانی، سپاس از نیاکان و اجداد، همکاری، اعتماد و یاری رساندن به رفاه همگانی و توجه به آنچه فایده ای دارد؟
بی شک اگر می توانستیم حتی گذرا، تمام این خشک اندیشان و قدیسان دروغی را بنگریم، سر آخر و دقیقا به این دلیل که من هیچ کتابی را بدون مشاهده ی آن اشاره ها نمی خوانم، دیگر کار آنان تمام بود... برای من تحمل آن حالت خاص باز بودن چشمان ناممکن است. خوشبختانه این کتاب ها برای بیشتر مردم صرفا ارزش ادبی دارد. اما نباید دستخوش خطا شد. آنان می گویند: «داوری نکنید!» ولی هر کسی را که با آنان مخالفت ورزد، به جهنم می فرستند.