کتاب جایی که همه نورها می روند

Where All Light Tends to Go
کد کتاب : 63835
مترجم :
شابک : 978-6001041624
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 271
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

نامزد جایزه ادگار برای رمان نخست در سال 2016

«دیوید جوی» از نویسندگان پرفروش در ادبیات آمریکا

معرفی کتاب جایی که همه نورها می روند اثر دیوید جوی

کتاب «جایی که همه نورها می روند» رمانی نوشته «دیوید جوی» است که اولین بار در سال 2015 منتشر شد. «جیکوب مک نیلی»، پسر هجده ساله مادری معتاد و پدری سوسیوپات که یک باند موادفروشی را اداره می کند، همیشه فکر می کرده که شانسی برای فرار از زندگی کنونی خود ندارد. اما وقتی دوست دوران کودکی او، «مگی جنینگز» از دبیرستان فارغ التحصیل می شود، به «جیکوب» پیشنهاد می کند که به همراه او، این منطقه کوهستانی را ترک کنند. «جیکوب» پس از این پیشنهاد، تصویری از زندگی خود را بدون میراث دردناک خانواده اش در ذهن شکل می دهد. اما تهدیدهای شکل گرفته برای کسب و کار پدرش، خشونت به بار می آورد و «جیکوب» را حتی در زمان فکر به فرار، در هزارتویی از قتل و خیانت اسیر می کند. علیرغم نقص ها و گرایش گاه و بیگاه «جیکوب» به خشونت، او توانایی درک عشق و ایثار را دارد و همین نکته باعث می شود مخاطبین در تقلای این شخصیت برای رسیدن به رستگاری، با او همراه شوند.

کتاب جایی که همه نورها می روند

دیوید جوی
دیوید جوی (زاده ۱۱ دسامبر ۱۹۸۳) رمان‌نویس و داستان‌نویس آمریکایی است.دیوید جوی نویسنده رمان «جایی که همه نور میل دارد» نامزد جایزه ادگار (پسران جی پی پاتنم، 2015)، و همچنین رمان‌های «وزن این دنیا» (پسران جی‌پی پاتنم، 2017)، خطی که ما را نگه داشته است. GP Putnam's Sons، 2018)، و When This Mountains Burn (GP Putnam's Sons، 2020). او همچنین نویسنده کتاب خاطرات Growing Gills: A Fly Fisherman's Journey (کتاب های کوه روشن، 2011) است که فینالیست جایزه نویس...
نکوداشت های کتاب جایی که همه نورها می روند
With engaging characters, a well-realized setting, and poetic prose.
با کاراکترهای جذاب، محیطی خوش-ساخت، و نثری شعرگونه.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A savage and beautiful story of a young man seeking redemption.
داستانی پرالتهاب و زیبا درباره مردی جوان که در طلب رستگاری است.
Amazon Amazon

A beautiful, brutal book.
کتابی زیبا و بی رحمانه.
Minneapolis Star-Tribune

قسمت هایی از کتاب جایی که همه نورها می روند (لذت متن)
به نظرم همه آن نور حیات و برق نگاه ها به جایی می رفتند. جایی که خیال می کنم اسمش بهشت بود.

آن مکان روشن، همانجایی بود که مرد سرخپوست توی تابلوی خانه مامان، چشم به آن سمت دوخته بود و به نظرم به همین دلیل بود که مامان دلش می خواست خیلی زود به آنجا برود.

فکر کردم که برخی از روح ها، ارزش نجات دادن را ندارند. روح هایی هست که حتی شیطان هم هیچ سهمی از آن ها نمی خواهد.