با نثری بسیار گیرا و سرشار از ماجراهای واقعی جذاب.
شرح واقعی مسحورکننده از رقابت علمی برای روشنایی بخشیدن به جهان با الکتریسیته.
مملو از حادثه، تعلیق، و اطلاعات تاریخی غنی.
او در آخرین سال اقامت در «میلان»، عزمش را جزم کرد تا از چگونگی آتش گرفتن کاه سر دربیاورد. آیا زود آتش می گیرد؟ آیا بو می دهد؟ آیا بعد از سوختن و تمام شدن کاه ها، شعله به اجسام کنارش سرایت می کند یا این که خودش کم کم تحلیل می رود و خاموش می شود؟
او می دانست اگر این سوال ها را از پدرش بپرسد، طبق معمول کلافه اش می کند و در نهایت به بن بست می رسد؛ برای همین تصمیم گرفت در طویله پدرش کمی کاه را آتش بزند. آتش زبانه کشید و طوری در اطراف پخش شد که طویله را کاملا از بین برد.
او به جوابی که در اشتیاق یافتنش بود، رسید. ولی خانواده اش با سوختن طویله ضرر هنگفتی کردند. و انگار همین برایشان کافی نبود، چون پدرش او را کشان کشان به میدان دهکده برد و جلوی همه شلاق زد تا برای خودش و سایر بچه ها درس عبرتی شود.
کتاب خوبیه پیشنهاد میکنم بخونید