1. خانه
  2. /
  3. کتاب چراغ های آبی یوکوهاما

کتاب چراغ های آبی یوکوهاما

4.35 از 2 رأی

کتاب چراغ های آبی یوکوهاما

Blue Light Yokohama
٪15
314000
266900
معرفی کتاب چراغ های آبی یوکوهاما
کتاب «چراغ های آبی یوکوهاما» رمانی نوشته «نیکولاس اوبرگان» است که نخستین بار در سال 2017 انتشار یافت. روزی در سال 1996، افسر پلیس «هیدئو آکاشی» و همسرش، سوار بر یک تراموا در «ناگازاکی» هستند که ناگهان زنی تلاش می کند در واگن را باز کند. زن پس از چاقو زدن به کسی که سعی داشت جلویش را بگیرد، موفق به باز کردن در می شود و به بیرون می پرد. «آکاشی» خیلی سریع بازوی زن را می گیرد اما بعد از دیدن تصویری خالکوبی شده از یک خورشید سیاه بزرگ روی مچ دست زن، او را رها می کند و زن جانش را از دست می دهد. پانزده سال بعد، «آکاشی» از پلی به پایین می پرد و می میرد. او مشغول تحقیق درباره پرونده قتل خانواده «کانشیرو»—والدین و دو فرزند—بود؛ خانواده ای که در خانه خود توسط قاتلی سلاخی شدند که قلب پدر خانواده را از تنش جدا کرد. بازرس «ایواتا»، مسئولیت این پرونده را بر عهده می گیرد و پس از مدتی، متوجه تصویری نقاشی شده از خورشیدی سیاه بر سقف اتاقی می شود که یکی از قربانیان در آن پیدا شده است.
درباره نیکولاس اوبرگان
درباره نیکولاس اوبرگان
«نیکولاس اوبرگان» نویسنده بریتانیایی-اسپانیایی است که در لندن و مادرید بزرگ شد. او علاوه بر نوشتن رمان، به خلق سفرنامه و ویراستاری نیز پرداخته است. 
ویژگی های کتاب چراغ های آبی یوکوهاما
  • «نیکولاس اوبرگان» از نویسندگان پرفروش در ادبیات انگلیس
نکوداشت های کتاب چراغ های آبی یوکوهاما

معمای پیچیده داستان، مخاطبین را وادار به ورق زدن صفحه ها می کند.

Publishers Weekly

صدایی بدیع و نویدبخش در قلمرو داستان جنایی.

Library Journal

با پیرنگی هزارتو-مانند و پروتاگونیستی دوست داشتنی.

Guardian
قسمت هایی از کتاب چراغ های آبی یوکوهاما

درختان پوشیده از خزه زیر صخره ها در خود فرو رفته بودند و شاخه هایشان از سرما یخ زده بود. خاربوته های پریده رنگ بر فراز صخره خم شده و دست تمنا به آسمان دراز کرده بودند. مه سنگین روی زمین فرود آمده بود و همه جا سردتر از آن بود که رنگی بر رخ طبیعت مانده باشد.

«یامادا» جلوتر گام برمی داشت و مسیر را با قطب نما جست و جو می کرد. «ایواتا» مدام پشت سرش را می پایید. هر دو در سرما می لرزیدند و دماغ های آویزانشان را پاک می کردند. دست هایشان را ها می کردند و از زمین های سیاه و لم یزرع می گذشتند. بخار نفس هایشان از دوردست شبیه قطاری بود که دود می کند و آرام از میان زمین ها می گذرد.

«یامادا» دوباره نقشه قدیمی را باز کرد و قطب نما را روی آن گذاشت. «ایواتا» به درختی تکیه داد تا نفسی تازه کند. سرش هنوز از لگدی که روی پشت بام از قاتل خورشید سیاه خورده بود، زنگ می زد. گرمای نفسش در سرمای هوا ابر بست و چهره هایی خندان میان زمین و هوا پدیدار شد. مفصل انگشتان شکسته اش از درد و سرما تیر می کشید.

نظر کاربران در مورد "کتاب چراغ های آبی یوکوهاما"
5 نظر تا این لحظه ثبت شده است

از بهترین کتاب هایی بود که تا به حال خوندم

1403/10/21 | توسطهانيه فروتن - کاربر سایت
0
|

من نسخه الکترونیک کتاب را خواندم. کتاب جنایی پرهیجانی است که تا آخر کتاب شما را می‌کشاند ولی بعد که کتاب تمام شد تازه متوجه می‌شوید چفت و بست معمای قتل درست نبوده و حتی روایتش از فرهنگ ژاپنی هم خطا و نامعتبر است. خلاصه ارزش صرف وقت و هزینه را نداشته و اوقاتتان تلخ می‌شود.

1402/04/19 | توسطفاطمه موسوی
0
|

کتاب واقعا خوب بود جنس برگه‌ها نور رو زیاد بازتاب نمی‌داد و چشم رو اذیت نمیکرد ترجمه خیلی خوب بود و مهمتر از همه فضای جنایی داستان خیلی جذاب بود و خسته کننده نبود و جزئیات بخوبی به کار گرفته شده بودن حتما توصبه می‌کنم

1402/03/20 | توسطخشایار - کاربر سایت
3
|

پارسال تابستون کرونا گرفته بودم و اون ایامِ خیلی بد فقط می‌تونستم کتاب بخونم تا مصیبت کرونا رو یادم بره. و این کتاب بود! واقعا کتاب جذابی بود. جزئیاتش زیاده اما کسل کننده نیستن و اتفاقا خیلی توی تصویر سازی کمک می‌کنن. روندش هم خیلی جالبه اون تحقیقات و اینا خیلی درگیر کنندس. آخرشم غیر قابل حدسه. به جنایی باز‌های حرفه ای پیشنهاد می‌شه.

1402/01/24 | توسطشینوبی - کاربر سایت
5
|

کتابی بسیار گیرا، با جزئیات کامل و دلنشینیه، برای منی که علاقه‌ی زیادی به ژاپن دارم واقعا کتاب خوبیه. زیاد جنایی نمی‌خونم اما اینو خیلی خیلی دوست دارم:>♡

1401/04/05 | توسطآوریل - کاربر سایت
11
|