با اتمسفر جنوبی غنی.
رمانی قدرتمند و تأثیرگذار.
به شدت توصیه می شود.
شاید «لری» در مورد کلمه دوست اشتباه می کرد، شاید به مدتی آنقدر طولانی از دیگران رانده شده بود که اکنون فقط اسفنجی بود که کارهای اشتباه دیگران را جذب می کرد.
کمربند ایمنی، بیشتر از ماجرای گوشت نخوردن عمو «کالین»، روی اعصاب پدرش بود، چون، با این که پدرش هیچ وقت این را نگفت، «لری» می دانست او کمربند ایمنی را بزدلانه در نظر می گرفت.
زندگیشان متوقف شد، منجمد، انگار در یک عکس، و روزها چیزی بیشتر از مربع هایی خالی روی تقویم نبودند.
یک جنایی معمایی خوب با فضای سرد تیره بد نیس اما شاهکار هم نه