کتابی بسیار جذاب.
اثری ضروری و پراهمیت.
شرح حالی صادقانه، عاری از تعصب و تأثربرانگیز.
هر موقع مردم از من می پرسند که بیشتر دوست دارم چه چیزی را در مورد طبقه ی کارگر سفیدپوست تغییر دهم، می گویم: «این تفکر که انتخاب های ما مهم نیستند.»
برای کودکانی مثل من، آن بخش از مغز که با اضطراب و تضاد سر و کار دارد، همیشه فعال است. ما دائما آماده ی نبرد یا فرار هستیم.
در ذهن نابالغ من، تفاوت بین هوش ودانش، نامفهوم بود. به همین خاطر فکر می کردم که احمق هستم.
جی دی ونس نویسنده این کتاب بتازگی معاون رییس جمهوری امریکا شده و به احتمال زیاد نامزد اصلی جمهوری خواهان برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2028 و رئیس جمهور آینده ایالات متحده خواهد بود . جمله ای که نقل میکنم سخن خانم زهرا عبدی نویسنده و روزنامه نگار مستقل بر این کتاب هست. " مهمترین نکتهی کتاب از نظر من این بود که نشان داد چطور کارگران فقیر به پوچیِ شعارهای چپها و دموکراتها پی بردند و تغییر جهت سیاسی طبقهی کارگر فقیر را از چپ و دموکرات به راست و لیبرال نشان میدهد و چه پارادوکس عجیبی. کارگران دریافتند یک سده شعار چپها در عمل به پوچ رسید. فقیر، فقیرتر شد و تبعیض بیشتر و بیشتر. سران چپ همه غوطهور در ثروت و هیچکدام درعمل راضی نشدند یک دلار از ثروتشان را در راه رفاه کارگران خرج کنند. آن افکار فقط به درد ساختن شعار خورد و بس. حالا دیگر همه میدانند رسانههای دنیا در انحصار چپهاست. هیچ رسانهی چپی از زندگی دشوار جی.دی.ونس حرف نمیزند. چرا؟ چون او نماد شکست شعارهای چپهاست. اگر جی دی ونس ۴۰ ساله که کودکی بسیار دشواری در نهایت فقر داشت، گرایش چپ و دموکرات داشت، الان رسانههای دنیا در بوق و کرنا بودند از موفقیتهای او. کتابش را مرور میکردند و ازخدمت او در ارتش فیلم میساختند. از ازدواجش با یک زن هندی یک فیلم عاشقانه با تم قهرمانی ضد تبعبضنژادی میساختند. ولی دریغا که او راست است , مادر ونس معتاد بود و با ازدواجهای متعدد، زندگی کودکش را پرچالش ساخته بود. دیروز در مراسم تحلیف، مادرش کنارش ایستاده بود و حالش خوب بود. یک بخش زیبای کتاب دربارهی این بود که پسر به جای کینهکردن، چطور به داد مادرش رسید و نجاتش داد. او با افتخار میگوید مرد خانواده است و چهار فرزند دارد. او عاشق زنان زندگیاش است: مادربزرگ، همسرش، دخترانش و مادرش. مادربزرگش، زنی قوی که جیدیونس او را ماماوُ صدا میکرد که با عشق و سختگیری نقش پشتیبان و راهنمای زندگی او را ایفا کرد. زنی که دو عشق به این مرد هدیه داد: عشق به وطن و عشق به خانواده. در کتابش نوشته:«مادربزرگ من دو خدا داشت. یکی خدا و دیگری آمریکا» من از این کتاب یاد گرفتم که خدای دوم است که اولی را نگه میدارد ملتی که دو خدا دارد،هیچکس نمیتواند از بین ببردش "
به نظرم این یک کتاب بی نظیر و ارزشمنده