1. خانه
  2. /
  3. کتاب دختر رعیت

کتاب دختر رعیت

3.7 از 1 رأی

کتاب دختر رعیت

Dokhtar-e Ra'yat
٪15
149000
126650
معرفی کتاب دختر رعیت
داستان با احمد گل آغاز می شود. احمد گل رعیتی دهاتی ست و بر روی زمین های خانی کار می کندو سهمی به اندازه ی گذران روزگار می گیردو باقی را به ارباب تحویل می دهد و هر روز گرسنه و فقیر تر از دیروز می شود.همسرش تسلیم مرگ شده است و از او دو دختر به نام های خدیجه و صغری به یادگار مانده است.خدیجه کلفت خانه ی ارباب(حاج ابراهیم) در رشت شده است.تنها مونس و هم دم او طفل(5-6 ساله) بی اندازه شبیه به مادر یعنی صغری ست که اورا هم دست ارباب از او جدا می کندو به خانه ی برادر ارباب(حاج احمد) که خود ارباب است می فرستد.در طی روایت این زندگی پرفرازو نشیب به آذین وقایع رشت را روایت می کند. در روسیه انقلاب به پیروزی رسیده است . نهضت جنگلی ها تشکیل شده است.انگلیس روسیه و امریکا خواهان سهم از ایران هستند.دولت احمد شاه درمانده است.سرمایه داری بیداد می کند.حاج ابراهیم در این گیرو دار با زد و بند هایی که به قشون روس در جهت تهیه آذوقه می کند ثروتش دوچندان می شود.صغری و خانه ی ارباب تحت تاثیر رفت و آمد های قشون دولتی جنگلی قزاق و انگلیسی ست. گاه جنگلی ها و انقلابیون حاکم رشت می شوند. گاه انگلیسی ها گاه دولتی ها. احمد گل به جنگلی ها پیوسته.مهدی پسر بزرگ حاج ابراهیم به هر طریقی خواهان تصاحب صغری برای ارضای خود است.صغری قربانی می شود.میرزا اشتباه می کند.همه چیز را می بازد انقلابیون شکست می خورند .سرمایه داران به جهت باد تغییر می کنند.این ها تحولاتی ست که در طول رمان به آذین سعی بر این دارد که باهم پیش ببرد. در اغلب اوقات نیز از عهده ی آن بر می آید. اما گاهی روایت داستان صرفا روایت تاریخ می شود که به رمان لطمه می زند . اما این گونه ی روایت خیلی اتفاق نمی افتد و در اکثر مواقع به آذین به خوبی از پس در کنار هم قرار دادن همه ی این ها با زمینه ی یک رمان بر می آید. از دیگر مطالب جالب دراین رمان به کار گیری نوعی زبان خاص است .اگر چه تمام روایت فارسی انجام می شود و جز معدودی شعر و چند کلمه دیکر کلمات گیلکی در داستان نمی بینیم اما لحن و چینش کلمات کاملا گیلکی ست که این هم یکی از جذابیت های این رمان است که با وجود فارسی بودن آن چینش گویش گیلکی در آن رعایت شده است.در کل به نظر می رسد رمان رعیت جز رمان های موفق فارسی باشد که با تمام تعلقات سیاسی و فکری ای که نویسنده اش دارد کمتر در آن دخالت می کند .
درباره محمود اعتمادزاده (م.ا.به آذین)
درباره محمود اعتمادزاده (م.ا.به آذین)
محمود اعتمادزاده در بیست و سوم دی ماه سال ۱۲۹۳ شمسی در شهر رشت به دنیا آمد. آموزش ابتدایی را در رشت، سه سال اوّل متوسطه را در مشهد و سه سال آخر متوسطه را در تهران ادامه داد. در سال ۱۳۱۱ جزو دانشجویان اعزامی ایران به فرانسه رفت و تا دی ماه ۱۳۱۷ در فرانسه ماند. زبان فرانسوی را آموخت و از دانشکدهٔ مهندسی دریائی برست (Brest) و دانشکدهٔ مهندسی ساختمان دریائی در پاریس گواهی نامه گرفت.پس از بازگشت به ایران به نیروی دریائی پیوست. با درجهٔ ستوان دوم مهندس نیروی دریائی در خرمشهر مشغول به کار شد. دو سال بعد به نیروی دریائی در بندر انزلی منتقل شد و ریاست تعمیرگاه این نیرو به عهده اش گذاشته شد.در چهارم شهریور ۱۳۲۰در جریان اشغال ایران و بمباران در بندر انزلی زخمی برداشت که منجر به قطع دست چپ اوشد چون افسر بودن مانع فعالیتهای ادبی و سیاسی او بود، از آن شغل استعفا داد.در تقابل با فشار تنگدستی و تنگناهای تأمین زندگی خانواده، به کار ترجمه پرداخت. از آن پس تا آخر عمر زندگی او به فعالیت سیاسی و اجتماعی و به ترجمه و نویسندگی گذشت.شهرت وی از زمان ریاست کانون نویسندگان آغاز شد. به آذین فعالیتهای ادبی خود را از سال ۱۳۲۰، دورانی که قهرمان مجروح دوران جنگ بود، با انتشار داستان های کوتاه خود آغاز کرد. نوشته ها و داستان های کوتاه بیشتری در طول سالیان پسین به رشته تحریر درآورد و با ترجمه آثار بالزاک و شولوخوف و نگارش خاطرات و تجربیاتش از زندان های دهه ۱۳۵۰، به حیات ادبی خود ادامه داد.به آذین، روز چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۵ بر اثر ایست قلبی در بیمارستان آراد تهران درگذشت.سرانجام در بهار۱۳۲۳، به گفتهٔ خودش «رشتهٔ توان فرسای خدمت نظامی از گردنش باز شد» و به وزارت فرهنگ منتقل شد. سال هائی را به تدریس خصوصی زبان فرانسوی، تدریس ریاضی در دبیرستان ها و کار در کتابخانهٔ ملی در دایرهٔ روزنامه ها و مجلات گذراند. چند هفته ای هم در دورهٔ وزارت دکتر کشاورز، در سال ۱۳۲۵، سمت معاونت فرهنگ گیلان به عهده اش بود. منبع : Iranianpath.com
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب دختر رعیت" ثبت می‌کند