1. خانه
  2. /
  3. کتاب سالاریها

کتاب سالاریها

نویسنده: بزرگ علوی
3.79 از 7 رأی

کتاب سالاریها

Salariha
انتشارات: نگاه
٪15
175000
148750
معرفی کتاب سالاریها
"سالاریها" رمانی است کوتاه به قلم "بزرگ علوی"، نویسنده ی نام آشنای معاصر، که نخستین بار در برلین به انتشار رسید. داستان روایتی است از خاندان مرفه و ثروتمند سالاری که از جمله بزرگ ترین صاحبان املاک و زمین داران در شهر بروجرد به حساب می آیند. در عظمت و نفوذ خاندان سالاری همین بس که حتی دامادهای این خاندان، نام های خانوادگی خود را به سالاری تغییر داده اند. اما این خانواده یک راز بزرگ دارد و آن هم منبع و منشا ثروت سرشاری است که نصیب آن ها شده. سالار نیا و سالار نظام، دو برادر از خاندان سالاری هستند که برای تقسیم ارثیه، به بروجرد آمده اند؛ شاید از میان حرف های آن ها و بلبشوی فعالیت های سیاسی، قتل و خیانتکاری، راز خانواده ی سالاری هم بر ملا شود.
"بزرگ علوی" در آثار مختلفش بارها ثابت کرده که می تواند ارائه ی خوبی از داستان هایی با مضمون سیاسی و اجتماعی داشته باشد و "سالاریها" بار دیگر بر این مدعا صحه می گذارد. داستان های "بزرگ علوی" توانسته اند جایگاه به خصوصی را در عرصه ی داستان نویسی معاصر کسب کنند و این جایگاه، مورد غبطه ی بسیاری از نویسندگان هم عصر او واقع شده است. از ویژگی های قابل توجه قلم "بزرگ علوی"، شیوه ی نگارشی به خصوص اوست که در آن چینش و توالی رویدادها به نحوی است که خواننده را تشنه ی ادامه ی داستان می کند و تا زمانی که رازهای قصه برملا نشده و داستان به انتهای خود نرسیده، خواننده کتاب را زمین نخواهد گذاشت. رمان "سالاریها" با مانور پیرامون یک مساله ی خانوادگی، دغدغه های تاریخی، سیاسی و فرهنگی را به تصویر می کشد و با داستان جذاب خود، خواننده را تحت تاثیر قرار می دهد.
درباره بزرگ علوی
درباره بزرگ علوی
بزرگ علوی زاده ی 13 بهمن 1282 و درگذشته ی 28 بهمن 1375 شمسی، نویسنده، استاد زبان فارسی و روزنامه نگار ایرانی بود که بیش از چهار دهه از نیمه ی دوم قرن بیستم را در آلمان زندگی کرد و به نوشتن داستان، ترجمه، نقد و فرهنگنامه نویسی پرداخت.بزرگ علوی در تهران متولد شد. او به همراه برادرش مرتضی علوی در سال 1920 به منظور تحصیل به آلمان رفت و دوران دبیرستان را در شهرهای مختلفی گذراند. علوی در دوران اقامت در آلمان چند اثر ادبی آلمانی را به فارسی ترجمه کرد. در سال 1927، پدر او به خاطر یک شکست بزرگ تجاری خودکشی کرد. علوی یک سال پس از این واقعه از دانشگاه مونیخ فارغ التحصیل شد و به ایران بازگشت.علوی با وجود داشتن بورسیه ای تحصیلی از آلمان، در شیراز به عنوان معلم مشغول به کار شد. در این شهر بود که او نخستین کار ادبی خود را با ترجمه ی قطعه ای از آثار شیلر تحت عنوان «دوشیزه اورلئان» آغاز کرد.علوی مدتی پیش از کودتای 28 مرداد در 10 فروردین 1332 در 49 سالگی از ایران به آلمان رفت و تا پیروزی انقلاب 57 در برلین شرقی سکونت داشت. او در سال 1335 ازدواج کرد. علوی در دانشگاه هومبولت به عنوان استادیار مشغول به کار شد و مأموریت یافت در پایه گذاری رشته ی ایران شناسی و زبان فارسی مشارکت داشته باشد. او در سال 1959 کرسی استادی دریافت کرد و تا 65 سالگی در این دانشگاه به تحقیق و تدریس پرداخت. از جمله ثمرات این دوران، تدوین لغت نامه ی فارسی – آلمانی با همکاری پروفسور یونکر بود.
قسمت هایی از کتاب سالاریها

روزهای اول خرداد بود. بابا دم در روی سکوی خانه نشسته بود. ریش قرمزش را می خاراند. شب کلاه چرکتابش را برمی داشت. دست بر سر طاسش می کشید و زیرلب دعا می خواند. چشمش دیگر سو نداشت. گوشش، اما تیز بود. هر وقت مهمانی می آمد از جایش برمی خاست. در حیاط بیرونی را باز می کرد، سرش را به سوی هشتی می برد، «یااللّه» می گفت و تازه وارد را به حال خود می گذاشت. این یک سنتی بود. از این گذشته ضروری نبود به چادر به سران خبر بدهد که نامحرمی دارد می آید. مهمان ها فرضا که محرم نبودند، زنانشان از مردان خانواده رو نمی گرفتند. خویشان هرشب جمعه در تالار پنج دری روی حوض خانه سالار، در بیرونی، گاهی تنها و گاهی همراه زن و بچه شان، جمع می شدند. همه بابا را می شناختند. او دیگر جزو اثاث خانه شده بود. همه شان روزهای عزت و جلال او را دیده بودند و هم دوران ذلتش را که دیگر چشم هایش یارای قرآن خواندن نداشتند و پیرمرد فقط می توانست روزهای مهمانی و روضه خوانی وظیفه دربانی را انجام دهد، گاهی آفتابه لگن بیاورد و فرمان ببرد و پیغام بیاورد. یکی از وظایفش هم این بود که در سقاخانه زیر بازارچه شمعی روشن کند. با چه مصیبتی توانست خود را در این خانه جا دهد. آن زمان که او را در کنار چوبه دار نیمه جان بلند کردند و قزاقی به او گفت: «بلند شو برو پی کارت. خدا عمری دوباره به تو داد.» تاب برخاستن نداشت. سرش گیج می خورد. چشم هایش از خاک و اشک گلین شده بود. چون به حال آمد چند قدم آن طرف تر نعش آقاموچول دامادش را دید. بعد گاری آوردند و دو مرده را بار کردند و بردند. بنده خدائی به او یک تکه نان داد. آن را نیش کشید. پای پیاده برگشت رو به قهوه خانه ای که شب پیش آنجا با زیور و آقا موچول اطراق کرده بود. دخترش را ندید. هرچه گشت پیدایش نکرد. زن مش رحیم افسار الاغ را در دست داشت. زنک هاج و واج بود. نمی فهمید چه خبر شده. برای چه مش رحیم صبح سحر رفته و دیگر برنگشته. موقعی که قزاق ها آمدند، اصلا هفت پادشاه را خواب می دید. از این و آن شنیده بود که زیور برای نجات پدر و شوهرش به خانه حاکم رفته. زن مش رحیم هرچه زور به خرج داد نتوانست توله را نگه دارد. سگه دنبال زیور رفت و غیبش زد.

مقالات مرتبط با کتاب سالاریها
مسیر شکل‌گیری ادبیات مدرن ایران
مسیر شکل‌گیری ادبیات مدرن ایران
ادامه مقاله
نظر کاربران در مورد "کتاب سالاریها"
3 نظر تا این لحظه ثبت شده است

داستانش، موضوع مشخصی نداره و به دلیل پیچیدگی روابط تا اواسط کتاب یه مقدار مخاطب رو گیج میکنه. حتی من از پایانش هم خیلی راضی نبودم اما با این حال باز هم از خوندنش لذت بردم. اگر از مخاطب‌های بزرگ علوی نباشید شاید خوندن این کتاب خیلی براتون لذت بخش نباشه. بزرگ علوی رمان‌های بهتر از این خیلی داره.

1403/04/12 | توسطمحمدمتین عزیزی
0
|

حتما بخونید خیلی خوبه

1401/06/26 | توسطImfarza
1
|

ترسیم فضاها و اون شکلی از داستان که تو ذهن خواننده ایجاد می‌کرد بسیار زنده و ملموس بود. در عین اینکه کاملا کوتاه و کامل بود

1401/06/20 | توسطImfarza
1
|