1. خانه
  2. /
  3. کتاب روزگار سیاه

کتاب روزگار سیاه

نویسنده: عباس خلیلی
3 از 1 رأی

کتاب روزگار سیاه

Roozgare Siyah
انتشارات: امید فردا
٪15
125000
106250
معرفی کتاب روزگار سیاه
رمانی دغدغه مند و اجتماعی که بیچارگی و وضع نامطلوب زنان مسلمان را به تصویر می کشد. جامعه ای که در آن زنان تن به ازدواج اجباری می دهند، به ناحق فاحشه خوانده می شوند و از ضعف و بیچارگیشان برای اطفای شهوت مردان سوءاستفاده می شود. داستان نویسنده ای که برای فرار از همهمه ی سیاست و خروش مردم، ولوله ی اجتماع و فساد اخلاق، کذب و ریاء بشر و مداهنه و مجامله از تهران به کرمانشاه و در آغوش کوهسار می رود و از قضا با زنی هرجایی که او هم از تهران به کرمانشاه آمده و به بیماری سل مبتلاست آشنا می شود. زن به تدریج نسبت به او احساس اعتماد می کند و به شرح حال و سبب بدبختی خود برای نویسنده می پردازد.
درباره عباس خلیلی
درباره عباس خلیلی
عباس خلیلی عراقی دیپلمات، شاعر، نویسنده و مدیر روزنامهٔ اقدام بود. او پدر سیمین بهبهانی، نویسنده و غزل‌سرای معاصر ایرانی بود.
عباس خلیلی نوهٔ حاج ملا علی خلیلی تهرانی بود. میرزا حسین خلیلی تهرانی از رهبران مشروطه ایران، عموی پدر اوست. او به دو زبان فارسی و عربی شعر می‌گفت و حدود ۱۱۰۰ بیت از ابیات شاهنامهٔ فردوسی را به عربی ترجمه کرده‌است و در ضمن چند رمان نیز به قلم او منتشر شده‌است. برادر او، جعفر خلیلی، نویسندهٔ معروف عراقیست.
عباس خلیلی یکی از دوازده سران قیام نجف در سال ۱۹۱۷ بود. پس از شکست این قیام، او از طرف قوای اشغالگر انگلیس به اعدام محکوم شد ولی پس از یک سفر پر ماجرا توانست به ایران فرار کند و باقی عمر خود را در ایران گذراند. او در تهران روزنامه اقدام را منتشر می کرد که روزنامه ای تندرو و انتقادی به شمار می رفت و خشم برخی مقامات را بر می انگیخت. در اسفند ۱۳۰۰ قوام‌السلطنه از روزنامه اقدام به مجلس شورای ملی شکایت کرد چون در یکی از نوشته های روزنامه متهم شده بود که در زمانی که والی خراسان بوده، ۱۹۳ هزار تومان اختلاس کرده است. قوام‌السلطنه از مجلس خواست کمیسیونی تشکیل دهد و به ادعای روزنامه اقدام رسیدگی کند. سال بعد که قوام‌السلطنه نخست وزیر شد حملات اقدام به او ادامه یافت تا اینکه سرانجام در اواخر پاییز ۱۳۰۱ این روزنامه توقیف شد.
عباس خلیلی از کسانی بود که همراه با دکتر محمد مصدق در آبان ۱۳۲۸ جبههٔ ملی ایران را تشکیل دادند.
او اکثر عمر خود را با استفاده از قلم خویش در ستیز با حکومت‌های عصر گذارانید. در طول عمر هفده بار بازداشت و چهار بار نیز تبعید محکوم شد.
از شش فرزند عباس خلیلی به غیر از سیمین بهبهانی، دکتر مهیار خلیلی و دکتر کامیاب خلیلی نیز در ادبیات فعال بوده و آثار متعددی در تاریخ و پارسی‌شناسی به وجود آورده‌اند.
عباس خلیلی در ۲۱ بهمن ماه ۱۳۵۰ بر اثر سکتهٔ مغزی در تهران در سن ۷۸ سالگی درگذشت. پیکرش در آرامگاه خاندان خلیلی در بهشت زهرای تهران (آرامگاه شماره ۷۲) به خاک سپرده شد.
از جمله آثار به جامانده از او، می‌توان به رمان‌های «روزگار سیاه»، «انتقام» و «انسان و اسرار شب» اشاره کرد.
قسمت هایی از کتاب روزگار سیاه

فردا، ای فردای سیاه! فردا روزی خواهد بود که احساسات یک دختر بیچاره تباه حال را قربان اراده خواهند کرد، فردا روزی خواهد بود که مرا گوسفندوار به سلاخ خانه تحکیم خواهند کشید فردا دیگر نه عشق خواهد بود و نه معشوق. جز یک مرد عبوس زشت چهره همدم و انیس نخواهم داشت. فردا آن چه را از روز ازل برای من بی نوا قسمت کرده اند نصیب من خواهد شد. فردا روز عقد مشروع و روز ازدواج با شرافت خواهد بود، شوهر که و زوجه که خواهد بود؟ روزگاری بگذشت و پدر و مادر من مستعد تزویج من و برادرم بودند، نخست ازدواج مرا و نام شوهر مرا مکتوم داشتند سپس ناگزیر اظهار نمودند که: دختر جان ما چنین صلاح دانسته ایم که دختر بدهیم و دختر بگیریم. گرو بگذاریم و گرو بپذیریم تو را به فلانی می دهیم و خواهر او را برای برادرت عقد می کنیم تا هر دو از حیث زندگی آسوده و خوشبخت شوید. سفاهت را ببینید! ظلم را تماشا کنید! تصور کردند به این واسطه و به این سبب هیچ یک از زن و شوهر از یکدیگر جدا نخواهد شد. هیچ کس قادر بر فراق و طلاق نخواهد بود ای بیهوده ازدواج! ازدواج اجباری! ازدواج روح گداز!

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب روزگار سیاه" ثبت می‌کند