کتاب تفریحات شب

Tafrihate Shab
کد کتاب : 73662
شابک : 978-6226258722
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 148
سال انتشار شمسی : 1398
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب تفریحات شب اثر محمد مسعود

محمد مسعود رمان نویس و روزنامه نگار ایرانی بود که تفریحات شب نخستین و بهترین اثر او به حساب می آید؛ او در این اثر شرایط فرهنگی، اجتماعی و عمومی زندگی ایرانیان را در روزگار رضا خان به تصویر می کشد و با بهره گیری از آرایه ی اغراق کاستی ها و مشکلاتی را که در جامعه آن دوران جریان داشته به تماشا می گذارد. محمد با توانایی بالای خود از شب نشینی ها و شهرگردیهای جوانانی حکایت می کند که به واسطه عدم دانایی و تربیت درستی که جامعه از آن ها دریغ داشته است، وقت خود را به بطالت و بیهودگی سپری می کنند.

کتاب تفریحات شب

محمد مسعود
محمد مسعود با نام مستعار «م. دهاتی» (متولد ۱۲۸۰، قم - درگذشت ۲۳ بهمن ۱۳۲۶، تهران) روزنامه‌نگار و رمان‌نویس ایرانی و مدیر روزنامه مرد امروز بود. وی که فارغ‌التحصیل روزنامه‌نگاری از بلژیک بود، کار مطبوعاتی خود را از روزنامه اطلاعات آغاز کرد و با بسیاری از نشریات مانند روزنامه باختر همکاری داشت.
قسمت هایی از کتاب تفریحات شب (لذت متن)
ماه شب چهارده در اواخر فصل بهار فضا را سفید رنگ کرده، هوا مانند شراب سیب و شکر شیرین و سکرآور است، قطعات خاکستری ابر که گاه گاه قطرات لطیف و درشت باران از آنها چکیده شناکنان جمع و پراکنده می شوند، در موقع تراکم، رنگ آنها تیره تر شده آیینه ی نقره فام فضا را ملکوک نموده و در موقع انبساط غباری از سایه ی لطیف خود در سطح زمین ایجاد می نمایند، نور قشنگ ماهتاب صورت و اندام خفتگانی که زیر تابش روح پرور آن تسلیم عوالم مرموز خواب شده اند نوازش داده عکس رویای آشفته و شیرین آنها را در فضای ابر پراکنده می کند. در زیر آسمان ساکت و پرتلالو که از زیبایی و لطافت سرشار شده است نسیم روح بخشی برگ درختان را می رقصاند و در معبر خود به زلف های براق زنی بیست ساله دست درازی می کند. (ماه نوش) هنوز بیدار است و با چشمان درشت و سیاه خود صور و اشکال مختلفی که از حرکت ابرها تشکیل شده و بلافاصله متلاشی و عوض می گردد نگاه کرده در ضمن به جوانی که چند روز است با او آشنا شده فکر می کند. در حدقه ی چشمان قشنگش قطرات اشک می لغزد و در خلال آن لب های باریک و صورت گرد و سرخ و سفید جوانی که در همسایگی آنها منزل دارد و همیشه از پنجره ی بالا خانه متوجه اوست، نقش بسته، حرارت سوزان و دلچسبی در اعماق قلب، در رگ ها، در تنفس، در جریان های داخلی بدن خود احساس می نماید. (ماه نوش) به آینده خود فکر کرده دنباله ی رشته ی افکار را سیر قهقرایی داده به ایام کودکی مخصوصا به خاطرات مدرسه و زمان تحصیلی خود تامل می کند. موقعی که هنوز در مدرسه به آموختن نقاشی و قلاب دوزی سرگرم بود و با دختران هم سال و هم کلاس خود روی ریگ های خیابان مدرسه بندبازی می کرد. سایه های خوش و تصاویر دلفریب و جذابی از خیالات معصومانه با خواب های شیرین و کودکانه ی او مخلوط شده پرده ی پرنقش و طلایی رنگی که مملو از خطوط سعادت و خرمی و کامیابی بود در ذهن او ایجاد گشته بود آینده ای چنین زیبا و پر طراوت برای خود پیش بینی می کرد. آمال و آرزوهای بهشتی که سایش ملایم و لطیف احساسات الحان و ترانه های آسمانی، عشق و حیات را در آن به اهتزاز آورده و روح او را نوازش می داد و با بال های ظریف و قشنگ اوهام و تصورات بچگانه در دامن سعادتی که در آینده انتظار او را داشت تبسم کنان می لغزید.