خدایا زمانی که مرا آفریدی و من خود را شناختم، دانستم کرولال بدنیا آمده ام، در کودکی درد یتیمی کشیدم اما با تمام سختی های زندگی ساختم و ناله ای نکردم، در جوانی زمانی که کار می کردم، پایم آسیب دید، علیل شدم و هیچ کس حاضر نشد با من ازدواج کند، آیا جز صبر و شکر به درگاهت کاری کردم؟ نه فرزندی و نه ثروتی دارم، اما آیا اعتراضی کردم؟ الان هم پیر و تنها شده ام، اما تا به این سن که رسیده ام، آیا از تو خواسته ای داشته ام؟ اما امروز خواسته ای از تو دارم! نه تنها اهالی روستای من بلکه همه به آب نیاز دارند و اگر من بنده خوبی برایت بودم، این دعایم را مستجاب کن، این تنها خواسته من است، آن را اجابت کن، از آسمانت باران بفرست که این مردم به رحمت تو نیازمندند…