...اشکهایم یکی پس از دیگری روی گونه سر خورد. می خواستم حرف بزنم اما صدایم در گلو می شکست و به هق هق تلخ تبدیل می شد. با خودم فکر کردم، «دیوونه چرا یادت می ره زندگیت یه زندگی عادی نیست؟ اون عاشقت نیست و از خداشه صدات یه پرده بالا بره...احمق! چرا فکر می کنی اونم مثل تو عاشقانه این زندگی رو چسبیده؟