ستاره، دختر لجباز و مغرور داستان این کتاب که تماما با ازدواج و قسمت کردن زندگی با دیگری مخالف است، پس از شکستن آینه بغل ماشین یک پسر جوان به نام سپهر، به دست تقدیر بارها و بارها در مکان های مختلف با او روبه رو می شود. از قضا این پسر برادر خواستگار خواهرش نیز هست…
پس از جدی شدن روابط میان دو خانواده ی سپهر و روشنی و دورهمی های گاه و بیگاه آن ها، مراوده ی سپهر و ستاره نیز با هم بیشتر می شود.
با گذشت زمان، ستاره که به هیچ مردی روی خوش نشان نمی دهد، متوجه آرامشی می شود که از سوی سپهر دریافت می کند، اما نمی خواهد این مسئله را باور کند.
کتاب بهار