کتاب این گفت و سخن ها...

This said and said ...
(مصاحبه ها،پیام ها و سخنرانی ها)
کد کتاب : 8803
شابک : 9786002297648
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 383
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب این گفت و سخن ها... اثر محمود دولت آبادی

در مقدمه ی کتاب آمده است:
" آنچه در این دفتر فراهم آمده است، چنانچه از سر نام آن پیداست - جنگی است از گفت وگوهای صاحب این قلم با خبرنگاران مطبوعات در مسیر این ده، بیست ساله که مثل باد گذشت. بدیهی است موضوع عمدهی گفت و شنودها ادبیات است در معنای عام، ادبیات در معنایی که من درک می کنم و در موضوع آثارم، نیز بجا دربارهی شخصیت های ادبی کشور تا آن اندازه که میدان و مجال سخن می بوده است
در این میان ممکن است نکاتی در گفت وگوهای متفاوت مکرر شده باشد از باب وحدت موضوع و گوناگونی پرسندگان که حذفشان مقدور نبود، زیرا به بافت کلام در همان مورد لطمه می زد. نکته ی دیگر این که برخی از این گفت وگوها ناچاپ باقی ماند و نام گزارشگرم از خاطر برفت!
به این ترتیب امیدوارم این ایرادها را پیشاپیش بر این قلم ببخشایید."
در بخشی از کتاب می خوانیم:
" به هر حال حس کردم این ها می خواهند عده ای را دستگیر کنند و با اینکه از آن بچه ها جدا شده بودم، ولی این احتمال وجود داشت که مرا هم دستگیر کنند. دو، سـه سـالی بـود کـه ازدواج کرده بودم و پسر بزرگم، سیاوش، تنها فرزندم بود و دو سال و اندی عمر داشت و بنا بود پنجشنبه که می رسیم تهران، جمعه اش به سنگ رود قزوین برویم و در سالن اجتماعات آن جا در شنبه شب یک اجرای تئاتر داشته باشم: اجرای پایانی. با توجه به طولانی بودن سفر و اینکه بچه کوچک داشتم، خواهش کردم در تهران بمانم و شنبه ظهر، ماشینی بیاید و مرا به قزوین ببرد برای شب که در آنجا اجرا داشتیم."

کتاب این گفت و سخن ها...

محمود دولت آبادی
محمود دولت آبادی، زاده ی 10 مرداد 1319، نویسنده، نمایشنامه نویس و فیلمنامه نویس برجسته ی ایرانی است.دولت آبادی در روستای دولت آباد سبزوار متولد شد. او پس از پایان تحصیلات ادلیه در روستا، به سبزوار رفت و به مشاغل گوناگونی روی آورد. دولت آبادی سپس به مشهد رفت و آنجا با سینما و نمایش آشنا شد. او در سال 1338 به تهران نقل مکان کرد و یک سال بعد در تئاتر پارس مشغول کار شد. دولت آبادی از ابتدای دهه چهل خورشیدی در کلاس های نمایشی شرکت کرد و بازیگر نمایش شد. او در همین زمان، به تدریج به نوشتن نیز روی آ...
قسمت هایی از کتاب این گفت و سخن ها... (لذت متن)
آقای دولت آبادی! شما در دهه 60 زوال کلنل را می نویسید که اکنون به زبان های مختلف ترجمه و منتشر شده است. چرا زوال کلنل را نوشتید؟ گفته اید که این روایت شخصی من از تاریخ است. چطور می شود از اتفاقی که این همه آدم در آن دخیل بودند، به وسعت یک انقلاب، ماجرایی شخصی داد؟ من داشتم نگاه می کردم که بنویسم و باید می نوشتم. و این اصلا شخصی نبوده و نیست. جایی گفته و نوشته ام که پیش از نوشتن خوابش را دیده بودم. دیگران داشتند نقد می نوشتند بر آثار من و می گفتند که دراز است، کوتاه است و... من اما نویسنده بودم و باید کارم را انجام می دادم. اگر کلنل را نمی نوشتم، باید سر از دیوانه خانه درمی آوردم.

ولی او یک نظامی است. پیش تر هم گفتید مشکل من با نفرین زمین این بود که آل احمد چنان نگاهی به نظامی ها داشت. شما از کودکی آرزو داشتید ارتشی شوید. زوال کلنل چه قدر ربط دارد به این تصویر درونی شما؟ من از آدم سرتوی شانه و گداصورت و گدادست بدم می آید. در دوره کودکی من از این نوع آدم ها در ناحیه ما زیا بودند. من ارتشی ها را می دیدم صاف راه می رفتند، لباس تمیز داشتند، ریش ها تراشیده برق می زدند، دوست داشتم. من انسان زیبا را دوست دارم. من از همه آدم هایی که هدایت در بوف کور آورده نفرت دارم. من آرزو می کنم آن موجودات از زندگی آدم ایرانی زدوده شوند. هدایت شاهکار آفریده است از آن نکبت تاریخی که دست از گریبان ما برنمی دارد. ممکن است بعضی ها فکر کنند این نگاه درستی نیست. هرچی می خواهند فکر کنند. من خوشم می آمد از کسی که سالم است، راست راه می رود و به روبه رویش نگاه می کند. برای همین کلام نیچه را دوست دارم.