احمدرضا احمدی (زاده ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ در کرمان) شاعر و نمایشنامهنویس و نقّاش ایرانی است.
آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما دستمایهای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پیریزی کند. از بیست سالگی بهطور جدی به سرودن شعر پرداخت. وی نخستین مجموعه شعرش را با عنوان طرح در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد که توجه بسیاری از شاعران و منتقدان دهه ۴۰ را جلب کرد. وی همچنین آثاری در ادبیات کودک و نوجوان دارد.در بخشی از متن نامه به فروغ فرخزداد می خوانید: «فروغ را سلام! این از همان اوان کودکی من بود که با پوستم و قلبم که همیشه وسعتش در عمق بود غیبت را در حضور ببینم. من غایب بودم و اکنون نیز هستم. از چشمان سیاه که در تاریکی بهار رطوبت های الکل در تاریکی بی شناخت من باز سیاه بود. دستم آن قدر صداقت داشت که به روی چشمان و خوابم، مادر، اختر، و تو را فروغ ببینم. ولی جواب نبود، خیلی کودکانه در اندیشه ی گسستن بودم. ولی یک حجم خیلی قوی که برایم شناخته نیست و مرا بر زمین مهار می کند که باز با آمدن خورشید در روبه رو، در خیابان، کوچه، بازار، اتاق و اکنون در آسایشگاه و میدان سربازخانه پیوندم را مصلوب نکنم. عصر از سربازخانه رسیده بودم. ما را ساعت ها سرپا نگه داشتند. حرفی نداشتند بزنند. همان حرف های دست نخورده، همان تهدیدهای خاکی، همان صدای چرمی و سخت آدمی که هم سن من است رو به روی من در سایه کنار گل های خیلی جدی ختمی ایستاده است. من در آفتاب هستم...»