در زندگی سیاوش موهبت ها و فضیلت های فرد،رویاروی جز خود-جهان و اجتماع- لگدمال می شود. ولی در مرگ او همان موهبت ها و فضیلت ها،گردش روزگار را دگرگون می سازد. در اینجا مرگز از زندگی تواناتر است.
امید به مرگ چون از سرچشمه ی ایمان سیراب باشد دشواری حیات را آسان می سازد. دیگر زندگی چهره ی عبوس اما دل مهربان دارد. پس محنت این عمر ناپایدار را به راحت پس از مرگز حوالت کنیم و اگر نمی توان اکنون طرحی نو در انداخت باری آن نیامده ی ندیده را دریابیم.
چنین جهانی هر چند از جمله برای برخورداری آدمی از نعمتهای خداوندی است اما آدمی نیز همه ی امکانات فکری، توانائی و مهارت خود را در راه سودجوئی از آن بکار نگرفته است. طبیعت برای مصرف نیست تا هرچه بیشتر از آن بهره بردارند، بلکه زادگاه و پروردگاه انسان صاحب رسالت است که با طبیعت همزیستی دارد..