آقای برهانی خم شد و به سوراخ کلید در سلول نگاه کرد. در سوراخ کلید درختی در دشت بود و دشت در مه بود. آقای برهانی دلش درخت خواست، دشت خواست، مه خواست. آقای برهانی آزاد شد. بیرون از زندان درخت نبود. دشت نبود. مه نبود. آقای برهانی از سوراخ کلید به زندان نگاه کرد.در سوراخ کلید خودش را دید، کنار درخت، در مه، در دشت و گفت: - آزادی درون این سوراخ کوچک کلید است. و رفت.
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند