چه برفی می بارد و من هم مثل مامان عاشق برفم. مامان همیشه می گفت: «دختر باید مثل برف باشه» دانه های پنبه ای، سفید، بی وزن و بازیگوش برف همه جا هستند. احساس می کنم توی حمام هم برف می بارد. با وجود لختی، هیچ احساس سرما نمی کنم. دست را به لبۀ وان تکیه می دهم. این طور که دراز کشیده ام، مربع کوچک پنجره، روبرویم قرار دارد. آن بالا، به فاصلۀ یک وجب زیر سقف. بیرون را نگاه می کنم. انگار از آسمان مروارید می بارد. این را هم مامان می گفت. می گفت: ببین! مثل مرواریده، دخترهم باید مثل مروارید باشه.
یکی از پیشروترین و بهترین مجموعه داستان کوتاههای ادبیات ایران است.