آن ها در سال 1974 با ارتش یوگسلاوی درگیر شدند. صدها نفر از سربازانی که به اسپلیت سفر کرده بودند تا ستاره سرخ را تشویق کنند، مورد هجوم اعضای دوآتشه ی تورسیدا قرار گرفتند. محلی ها به سرعت بر همتایان نظامی شان غلبه کردند و بر آن ها چیره شدند. البته این اتفاق به لطف یک ژنرال و تفنگش روی داد که دستور داد سربازها تا نفر آخرشان از استادیوم بیرون بروند.
آن پیروزی به عنوان عامل رفتن تورسیدا به یک مرحله ی جدید عمل کرد. آن ها پیش از این تاریخ به خاطر استقامت شان در جایگاه های استادیوم ها، پرچم ها و پارچه نوشته های شان، شعارها و ترانه های دمادم و پشت سرهم شان و هجوم های ترسناک به هواداران رقیب شان شناخته می شدند... ولی حالا در بیرون از استادیوم هم گردهمایی و اتحاد ر ا آغاز کردند.
بزرگان تورسیدا حتا زمانی هم که مسابقه ای برگزار نمی شد، باهم ملاقات می کردند. کافه هایی همچون کافه دوبدووینک به پادگان نیروهای تورسیدا تبدیل شد؛ درست کمی شبیه میخانه های طرفداران چلسی، یونایتد یا رنجرز در یک وقت ناهار یکشنبه... فقط با این تفاوت که بالکان ها در هفت روز هفته آن جا جمع می شدند. ملاقات های نیمه رسمی برای ساختن ترانه ها و شعارهای جدید، سازماندهی سفر برای بازی های خارج از خانه، برنامه ریزی برای غلبه بر تشکیلات هواداران تیم های رقیب و پیدا کردن راه هایی برای فریب دادن پلیس در آن جا برگزار می شد. آن ها باید برای بازی های خارج از خانه برنامه ریزی می کردند؛ چرا که در زمان بازی های خانگی، هیچ هواداری از تیم های دیگر جرئت آمدن به اسپلیت را نداشت!