متولد سال 1347 در شهرستان سبزوار (خراسان رضوی) و فرزند هفتم یک خانواده
پرجمعیت و صمیمی هستم: 6 خواهر و 3 برادر. پدر مرحومم راننده کامیون بود و
مادر مهربان و زحمتکشم خانه دار (که البته ایشان در قید حیات هستند).از دوران کودکی فقط بازی های پرتحرک ( و البته بدون کامپیوتر! ) را به یاد دارم که هنوز از یادآوری و مرور آنها لذت می برم.از
ابتدای ورود به کلاس اول ابتدایی، با علاقه خاصی به ادبیات، خصوصا املاء و
انشاء در سال های بالاتر توجه کردم. با یادگرفتن حروف، در هر جا چشمم کار
می کرد جمله سر هم می کردم و کلمه ها را که آموختم با آنها جمله های قشنگ و
معنی دار می ساختم. به محض باسواد شدن، خواندن را شروع کردم و بعدها
فهمیدم که علاقه من به خواندن ارثی بوده که از پدرم به من رسیده بود. پدرم
که شش کلاس آن زمان سواد داشت بیشتر اوقات فراغتش را با کتاب خواندن
می گذراند. البته تقریبا خواهر و برادر های دیگرم هم کتاب خوان بودند، ولی
من از همه بیشتر!بچه که بودم خواندن را از کتاب های احساسی و مصور
کودکانه مثل سیندرلا و سفیدبرفی و سری کتاب های طلایی که هم سن و سالان من
با نام آنها آشنا هستند، شروع کردم. از خواندن آنها لذت وافری می بردم و در
ذهن کودکانه ام بعد از هر بار خواندن به آنها پر و بال می دادم.