آلن گینزبرگ، که یکی از چهرههای اصلی نسل بیت بود، مسیر شعر آمریکایی را تغییر داد و آن را از قالبهای آکادمیک معمول رها ساخت. او شاعری را از والت ویتمن آموخت و آمریکا را نیز با او شناخت. شعر را همچون ویتمن و ویلیام باتلر ییتس، در بیانی خودانگیخته، خودآگاه، بداهه، آزاد و سرشار از انرژی میپسندید. لحن خاص و نگرشهای رهاییبخش گینزبرگ، کاتالیزوری برای تسریع انقلابی روانشناختی در ادبیات بود که البته تأثیر گستردهای بر موسیقی، سینما و نقاشی نیز گذارد. او بیشترین شهرت و توجه را به خاطر کتاب شعر «زوزه» به دست آورد که به مثابهی میراث فرهنگی از نسل بیت و جامعهی ادبی آمریکا، پس از جنگ جهانی دوم به شمار میآید. کتاب «در جاده» جان کرواک و کتاب «ناهار لخت» ویلیام اس باروز که به همراه «زوزه»، نسل بیت را به وجود آوردند، حاصل جنگ سرد و شکل و شمایلیافته از جامعهای بودند که جنگ را پشت سر گذاشته و اکنون با کاپیتالیسم درگیر بود. این سه چهره، اندیشه و آثارشان، به درون فرهنگ بوهمی که خود سنتی دیرینه بود، بر جنبش جوانان که در حال رشد بود و بر فرهنگ تودهای و فرهنگ طبقهی متوسط در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960، نفوذ کردند. این تأثیرات را، آلن گینزبرگ، در چند اصطلاح خلاصه و توصیف کرده که نمونههایی از آن عبارتند از: «رهایی عمومی، انقلاب و آزادی جنسی، رهایی کلمه از سانسور، جرمزدایی از قوانین ضد مواد مخدر، تکامل ریتم بلوز به سمت راک اند رول مانند بیتلز و باب دیلن که در دههی شصت تحت تأثیر نسل بیت قرار گرفته بودند، گسترش آگاهی زیستمحیطی، مخالفت با تمدن ماشینی-نظامی-صنعتی، احترام به زمین و مردم بومی.» کتاب «مهتاب درونت را دنبال کن» مجموعهای است از مصاحبهها و جملات قصار از هنرمندی که شعر گفتن را همچون نفس کشیدن میدانست و قصد آن داشت تا با نوشتن، خواندن و آموزش شعر جهان را نجات دهد. همانطور که «چشمان فرشتهها نظارهگر شاعران است»، آلن گینزبرگ، خود را تمام و کمال وقف ادبیات، کلمه و شعر کرد. کتاب «مهتاب درونت را دنبال کن» برای آشنایی با آرا و اندیشههای این نابغهی آمریکایی دربارهی شعر، ادبیات، هنر، عشق، زندگی، زمان، جنگ، رنج و آمریکاست که همه چیزش را نثار آن و خیابانها و چراغهای نئونیاش کرد. «مهتاب درونت را دنبال کن» همچنین راهنمای مناسبی برای ورود و آشنایی با جهان نویسندگان نسل بیت و طرز تفکر آنهاست. اهمیت انتخاب کتاب، در ایجاز و تدقیق اندیشه و مولفههای شخصی گینزبرگ است.
اگر یک روح داشتم، آن را برای کلمات زیبا می فروختم، اگر یک بدن داشتم از آن برای فواره زدن جوهرم استفاده می کردم. آلن گینزبرگ به شما هشدار می دهد، راه مرا بسوی انقراض دنبال نکنید.
شعر یک بیانیه ی حزبی نیست. در آن وقت شب، که در بستر دراز کشیده اید و در حال اندیشیدن به آنچه که واقعا فکر می کنید هستید، جهان خصوصی را عمومی می کنید، این آن کاری است که شاعر انجام می دهد.
اگه یکی جنگ رو شروع کرد و کسی نیومد چی؟