کتاب "گربه درون" نوشته " ویلیام اس باروز " کتابی در مورد گربه ها و عشق نویسنده به آنها است.این کتاب در ابتدا به تعداد محدود منتشر شد.
این کتاب به نوعی درباره گربه ها و عشق نویسنده به آنهاست.ویلیام اس باروز دلیل روابطی که با گربه های داشت،رابطه میان گربه ها و انسان را به نوعی متفاوت تر و لطیف تر نشان میدهد.همچنین عمیقا به رابطه طولانی و مرموز گربه ها با انسان ها می پردازد که گویا از مکاتب آیین مصری میباشد."باروز" در کتاب "گربه های درون"با نثر مخصوص به خود،یک رابطه خاص بین طرفدارانش و عاشقانه گربه برقرار میکند
رمان مورد نظر به صورت خاطرات یک راوی اول شخص که باروز باشد، نوشته شده است. نشر چشمه کتاب را منتشر کرده است.
روسکی از گربه کوچولوها بدش می آمد. خودش تنها گربه کوچولوی بامزه بود. بچه گربه ها مزاحم و فضول بودند. یک بار روسکی را برای حمله به یکی از بچه گربه ها زدم، و دیده ام وقتی بچه گربه ها در انبار غله اند مادر از آن جا بیرونش می کند. و روسکی از هوراشیو می ترسید. شبی هوراشیو سراغ روسکی در ایوان پشتی رفت. ( آن موقع روسکی نبود. هنوز نمی دانستم گربه ای از نژاد آبی روسی است. اسموکی صداش می کردم.) با حالتی بی اعتنا اما مصمم رفت سراغ روسکی و به او حمله کرد، او هم دوید زیر میز.
دیده ام که در نزاع گربه ها مهاجم تقریبا همیشه پیروز میدان است. اگر گربه ای بازنده نزاع باشد تردیدی در فرار به خود راه نمی دهد، حال آن که سگی ممکن است تا سر حد مرگ احمقانه اش بجنگد. به قول مربی جوجیتسویم در قدیم: «حقه کار نکرد، بهتره فرار کرد.»
همه ی وجودش حلاوتی وحشی و ناب ساطع می کند که در تاریکی جنگل با جیغ های کوتاه و گوش نواز در مأموریتی مرموز می پرد. همچنین هاله ای از زوال و ملال این موجود کوچک و ساده دل را احاطه کرده. طی قرن ها بارها و بارها رها شده است، در کوچه های شهر پذیرای مرگ شده است، در زمین های خالی ظهری سوزان، تکه های ظروف سفالی، گزنه ها، دیوارهای گلی ویران. بارها و بارها به عبث در طلب کمک گریسته است
خواندن زندگینامه افراد موفق و حتی افراد غیر موفق برای همه ما لازم است. اما واقعا چه فایده مهمی برای ما دارد؟
«جک کروآک» شیوه ای از نوشتن را ابداع کرد که در آن، سرعت، زبان عامیانه، انسان های واقعی و حقیقت هر لحظه از زندگی را به نمایش می گذاشت.
این چطور مترجمیه ؟ واقعا متاسفم برای ترجمهاش،به ذلت کشونده این کتاب رو. به زور دارم میخونمش
تا حالا اسمش رو نشنیده بودم