1. خانه
  2. /
  3. کتاب سرنوشت پاییزی

کتاب سرنوشت پاییزی

3.8 از 1 رأی

کتاب سرنوشت پاییزی

Sarneveshte Paeezi
انتشارات: طلایه
ناموجود
13000
معرفی کتاب سرنوشت پاییزی
چشمهایش را به سختی باز کرد، همه جا تاریک بود. نمی‌توانست در سیاهی چیزی را ببیند هنوز گیج بود و سرش درد می‌کرد به آرامی از جایش بلند شد و روی تخت نشست رطوبت لباسهایش او را متوجه همه چیز کرد نمی‌دانست چند ساعت از وقت آمدنش گذشته بود. احساس خستگی می‌کرد. کمی بدنش را ورزش داد، آهسته از جایش بلند شد و به طرف دستشویی رفت قبل از شستن صورتش نگاهی به چهره‌ی ماتم زده و چشمهای ورم کرده، در آینه انداخت آه سردی کشید، تنفر از او تمام وجودش را پر کرده بود و در‌حالی‌که اشک می‌ریخت کلمه‌ی «خیانتکار» را چندین بار تکرار کرد. مشت‌هایش را پر از آب کرد و به صورتش پاشید. نفس عمیقی کشید و دوباره وارد اتاقش شد کلید برق را روشن کرد و با قدم‌های آهسته توأم با بی‌حوصلگی به سمت پنجره‌ی باز شده‌ی اتاق رفت بوی نم تمام فضای اتاق را پر کرده بود، نسیم خنکی وزیدن گرفته بود که پرده‌های کوتاه نقره‌ای رنگ اتاق را شلاق می‌زد. نفس عمیقی کشید
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب سرنوشت پاییزی" ثبت می‌کند