کتاب مهتاج

Mahtaj
کد کتاب : 112746
شابک : 978-6006113852
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 314
سال انتشار شمسی : 1401
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب مهتاج اثر سپیده مساعدحصار

از کودکی به‌دنبال راز بی‌مهری مادر است و پایش به اتفاقاتی کشیده می‌شود که سرنوشتش را دستخوش تغییرات شگرفی می‌کند. رمان مهتاج داستان دختری به همین نام است که همواره در پی کارهای دشوار و ناممکن می‌رود.
سپیده مساعد حصار در کتاب پیش رو از زبان مهتاج سخن می‌گوید، دختری که با وجود دشواری‌های زندگی هنوز به نیروی عشق باور دارد و می‌خواهد به دیگران نیز ثابت کند که اگر عاشق باشند، ناممکنی برای آن‌ها وجود نخواهد داشت. همین عشق است که مهتاج را از زندگی تاریک و غم‌انگیزی که دارد نجات می‌دهد.
مهتاج داستانی عاشقانه و اجتماعی است که مخاطب را به‌دنبال خود خواهد کشاند و از راز عشق با او سخن خواهد گفت.

کتاب مهتاج

قسمت هایی از کتاب مهتاج (لذت متن)
نزدیک های ظهر بود آفتاب داغ کل حیاط و گرم و دلنشین کرده بود به خاطر علاقه ای که به گل و گیاه داشتم گل های باغچه رو که گرمای سوزان فرق سرشون می تابید رو آب می دادم. داشتم به اینکه قرار بود من و پدرم و مادرم فرنگیس بریم پابوس امام رضا فکر می کردم، همش تو ذهنم حرم رو طبق گفته های خانجونم مجسم می کردم. خانجون بهم گفته بود بار اول می ری حواست باشه چی می خوای از آقا، یه چیز خوب بخوای، منم هر چقدر فکر می کردم فقط ته دلم اینو می خواستم که یک بار دیگه سجاد و ببینم. آخرین تصویری که ازش داشتم کم کم داشت از ذهنم پاک می شد. دلم می خواست بدونم الان چه شکلیه؟ زن و بچه داره؟ کارش چیه؟ ولی محکوم به سکوت بودم چون نباید کسی از حال دلم خبردار می شد. تو ذهنم حسابی مشغول خیال بافی بودم که در آروم به صدا دراومد، نگاهی به اطراف کردم کسی نبود. آب پاش مسی رو کنار باغچه گذاشتم لباس زرشکی بلند و چین دارمو کمی بالا گرفتم و رفتم سمت در، درو باز کردم پدربزرگم همراه یه پسر همسن خودم پشت در بود تا چشم هام به صورت پسر افتاد بهتم زد. انگار که داشتم بابا مصطفی رو می دیدم دقیقا شکل خودش بود.