نامش شهرو است. پانزده سال دارد و دختری امروزی و مدرن است. در خانوادهای بزرگ شده که همیشه میان مادر و پدرش عشق و احترام جریان داشته. عاشق نقاشی و عکاسی است و میخواهد در دانشگاه رشتهی عکاسی را دنبال کند. تصویرش از همسر آیندهاش شاهزادهای سوار بر اسب سفید است. اما با دیدن پسرعموی بیستوهفتسالهاش، بالاچ، همهچیز دستخوش تغییر میشود. کتاب شهرو ماجرای آشنایی شهرو با بالاچ و اتفاقهایی است که در ادامه پیش میآید.
شهرو در خانوادهی محترمی بزرگ شده است. پدرش پلیسی مسئول و وظیفهشناس است. اما بالاچ خلافکار است. درواقع، درآمد همهی خانوادهی پدری شهرو از راه کارهای غیرقانونی است. پدر بالاچ در یک درگیری کشته شده و همه پدر شهرو را مقصر میدانند. آیا در شرایط اینچنینی عشق شهرو و بالاچ میتواند سرانجام خوشایندی داشته باشد؟
مرسده کمالی، در رمان شهرو، داستان عاشقانهای را روایت میکند میان دو فردی که هیچ شباهتی با یکدیگر ندارند، داستان عاشقانهای که با فراز و نشیبهای بسیاری همراه است و عاقبت آن ممکن است جوری که انتظار دارند نباشد.
کتاب شهرو