گیدو موپاسان، ساعت ۱۱ و ۴۵ دقیقه صبح، ششم ژوئیه ۱۸۹۳، در حالی که فقط ۴۳ سال داشت از دنیا رفت، آن هم در بدترین شرایط روحی و روانپریشی در یک آسایشگاه روانی. اما تا همان زمان، جای خودش را در ادبیات فرانسه، با رمانها و بخصوص داستانهای کوتاهش، باز کرده بود و به عنوان نویسندهای با داستانهایی تاثیرگذار شناخته شده بود. امیل زولا سخنرانی مراسم تشییع جنازۀ او را ایراد کرد و گفت: «شکوه و بزرگی موپاسان، نیازی به این پایان تراژیک نداشت. »
«اولین برف» شامل دوازده داستان کوتاه موپاسان است که از میان دویست داستان کوتاهش انتخاب شدهاند. این دوازده داستان، همگی از داستانهای معروف موپاسان هستند. از ویژگیهای موپاسان نثر ساده و تعلیقی است که در کارهایش وجود دارد. منتقدان ادبی، غالبا سر این موضوع که داستانهای او در مکتب رئالیسم قرار میگیرند یا ناتورالیسم، با هم بحث دارند و برخی نیز کارهای او را تلفیقی از این دو سبک میدانند. مهدی سحابی، مترجم بزرگ، در مقدمۀ این کتاب نوشته است: «موپاسان نویسندهای واقعگراست، اما نه به مفهومی که شاید در وهلۀ اول، به ویژه با شناخت ما از گرایشهای ادبی نیمۀ دوم قرن نوزدهم و سرتاسر قرن بیستم، به نظر بیاید، مفهومی که جبرا با مایهای کم و بیش سیاسی همراه است. آنچه او با قصهها و رمانهایش بیان میکند حاوی هیچ موضعگیری سیاسی و گرایش اجتماعی خاصی نیست، بلکه نظاره و تاملی کلی بر وضعیت انسان و سرنوشت اوست. ... به اعتقاد او خشونت و تعرض در ذات بشر نهفته است و وظیفۀ نویسنده در نهایت این است که چگونگی این خصیصهها را بر ملا کند، صرفا با این هدف که آسیب آنها کمتر شود. از این نظر او درست در مقابل ناتورالیستها قرار میگیرد که هنوز هم بسیاری او را از زمره ایشان میدانند و خواهیم دید که چنین نیست.»
داستانهای «اولین برف» پر از اتفاق است، اتفاقهایی که در پیرامون ما رخ میدهند و ما شاهد آنها هستیم. حال و هوای این اتفاقها، واقعی است. اما نکته متفاوت و جالب این داستانها در این است که انگار این اتفاقات در داستانهای موپاسان حتی از خود واقعیت هم واقعیتر هستند. خود موپاسان در مقدمۀ یکی از کتابهایش نوشته است: «نویسندۀ واقعگرا اگر هنرمند باشد، میکوشد از زندگی نه یک عکس پیشپا افتاده، بلکه تصویری کاملتر، موثرتر و باورکردنیتر از خود واقعیت نشان بدهد.» اما اینکه برخی همچنان تلاش میکنند، موپاسان را متعلق به مکتب ناتورالیسم بدانند، شاید از آنجا میآید که «تپلی» اولین داستانش، که از داستانهای معروف اوست، در مجموعهای که به کوشش امیل زولا، نویسندۀ بزرگ ناتورالیسم، جمع شده بود، چاپ شد. برخی نیز داستانهای موپاسان را تلفیقی از رئالیسم فلوبر و ناتورالیسم زولا میدانند.
«اولین برف» شامل داستانهای کوتاه «پیرو»، «بابای سیمون»، «در مزرعه»، «اولین برف»، «در خانواده»، «گردنبند»، «رز»، «کنار مرده»، «خروس جنگلی»، «کوکولی»، «ماجراهای والتر شنافس» و «بهار» است.
عنوان کتاب برگرفته از یکی از بهترین داستانهای این مجموعه است. تم داستان «اولین برف» تنهایی است. موپاسان در این داستان از تنهایی گریزناپذیر انسان میگوید، از ناتوانی حرف زدن با یکدیگر.
طولانیترین داستان این مجموعه، داستان «در خانواده» است. موپاسان در این داستان زندگی یک کارمند را روایت میکند.کارمندی که ۳۰ سال زندگی کارمندی میکند بدون هیچ تغییری. هر روز صبح با یک روال شروع میشود و وظایف کاری به شکل تکرارشونده انجام میشود و نظم زندگی بدون هیچ اتفاق خاصی، به شکل یکنواخت جلو میرود تا اینکه مادرش میمیرد و همین اتفاق، شروع تغییر در زندگی یکنواخت کارمندی اوست. موپاسان در این داستان، با جزئیات وارد روح و روان شخصیتها میشود و نقاط تاریک درونیشان را به ما نشان میدهد.
داستانهای مجموعه «اولین برف» نثری ساده و موجز دارند. از ویژگیهای متفاوت و کمیاب داستانهای موپاسان، همین بس که در بسیاری از کتابهای تئوری داستاننویسی و یا در کلاسها و کارگاههای نوشتن داستان کوتاه، همواره از داستانهای او به عنوان مدل و الگو نقل میکنند و به تحلیل و بررسیاش میپردازند.
کتاب اولین برف