بیابان. نور خیره کننده.
مرد از سمت راست پرت می شود داخل صحنه. می افتد، بلافاصله برمی خیزد، خودش را می تکاند، روی برمی گرداند، به فکر فرومی رود.
صدای سوت از سمت راست.
به فکر فرومی رود، از سمت راست خارج می شود.
دوباره بلافاصله پرت می شود داخل صحنه، می افتد، بلافاصله برمی خیزد، خودش را می تکاند، روی برمی گرداند، به فکر فرومی رود.
صدای سوت از سمت چپ.
به فکر فرومی رود، از سمت چپ خارج می شود.
دوباره بلافاصله پرت می شود داخل صحنه، می افتد، بلافاصله برمی خیزد، خودش را می تکاند، دور می شود، به فکر فرومی رود.
صدای سوت از سمت چپ.
به فکر فرومی رود، به سمت چپ می رود، تردید می کند، منصرف می شود، می ایستد، روی برمی گرداند، به فکر فرومی رود.
درختی کوچک از بالای صحنه پایین می آید، روی زمین قرار می گیرد. شاخه ی اصلی اش سه یاردی با زمین فاصله دارد و نوک شاخه توده ای ناچیز از برگ های نخل که در پای خود سایه ای دایره وار می اندازد.
دوباره به فکر فرومی رود.
صدای سوت از بالا.
برمی گردد، درخت را می بیند، به فکر فرومی رود، به سمتش می رود، زیر سایه اش می نشیند، به دست هایش نگاه می کند.
یک قیچی خیاطی از بالای صحنه پایین می آید، مقابل درخت، در یک یاردی زمین، متوقف می شود.
دوباره به دست هایش نگاه می کند.
صدای سوت از بالا.
A، پیراهن پوشیده، از کیسه بیرون می خزد، درنگ می کند، به فکر فرومی رود، دعا می کند، به فکر فرومی رود، روی پاهایش بلند می شود، به فکر فرومی رود، از جیب پیراهن یک شیشه ی کوچک قرص بیرون می آورد، به فکر فرومی رود، یک قرص می بلعد، شیشه ی قرص را سرجایش می گذارد، به فکر فرومی رود، به طرف لباس ها می رود، به فکر فرومی رود، لباس ها را می پوشد، به فکر فرومی رود، هویج بزرگ نیم خورده ای از جیب کت بیرون می آورد، تکه ای گاز می زند، فوری می جود، با بیزاری تفش می کند، هویج را سرجایش می گذارد، به فکر فرومی رود، دو کیسه را برمی دارد، خمیده و تلوتلوخوران آن ها را تا نیمه راه به سمت چپ می برد، آن ها را زمین می گذارد، به فکر فرومی رود، لباس ها را درمی آورد ( به جز پیراهن ) ، آن ها را به شکل کپه ای نامرتب روی زمین می اندازد، به فکر فرومی رود، قرص دیگری برمی دارد،
به فکر فرومی رود، زانو می زند، دعا می کند، درون کیسه می خزد و آرام می گیرد، کیسه ی A اکنون در طرف چپ کیسه ی B قرار دارد.