«مرد لاابالی بادکنک قرمزم را سوراخ میکند» رمانی نوشتۀ علیرضا اجلی است. فضای این رمان مثل نامش عجیب و غریب است. این رمان هیچ ربطی به رمانهای معمول جریان غالب رماننویسی فارسی ندارد. رمان در فضایی انتزاعی میگذرد و هر اتفاق و موقعیتی در این اثر میتواند شکلی نمادین به خود بگیرد. این رمان فضایی عینی ندارد و در زمان و مکان سیال است، شخصیتها نیز در زمان و مکان سرگردانند و در مکانهای مختلف، شخصیتها ویژگیهای متفاوتی از خود نشان میدهند.
شاید بتوان شخصیت اصلی رمان یعنی مرد لاابالی را نمادی از دیکتاتورها در نظر گرفت و بادکنک قرمز را نماد مردم.
رمان با خروج راوی از دفتر «آنارشیستهای محدب» آغاز میشود. او دیگر به سرکار برنمیگردد و پنج شش روز بعد او را خارج از شهر پیدا میکنند. او غرق در آرامش و سکوت است و دیگر نمیتواند به زندگی عادی برگردد. او با نامزدش به هم میزند و برای بازگشت به شهری که شش روز در آن بوده یعنی شهر بادکنک قرمز، قرص آرامبخش میخورد و به خواب میرود. روز بعد با ساکی پر از کنسرو لوبیا و شربت آلبالو از شهر خارج میشود. او به شهر بادکنک قرمز میرسد و به یک مهمانی وارد میشود. در آنجا او به شکل مضحکی میرقصد. در انتهای مهمانی عدهای مامور ناشناس داخل میآیند و مردلاابالی و دیگران را از پنجره به پایین پرت میکنند. راوی به خانهاش میرود و کنسرو لوبیا و شربت آلبالو میخورد، این کار راهی است برای رسیدن به درجات عالی در شهر بادکنک قرمز. ماجراهای رمان به همین جا ختم نمیشود و داستان در همین حال و هوا و فضا ادامه پیدا میکند.
نویسنده معتقد است در رمانش نبرد قدرت و فرد به عنوان توهمی شکل میگیرد و در ذهن راوی رشد میکند، کامل میشود و این امر به شکل مسخرهای رخ میدهد. ویژگی اصلی این رمان هجو است، هجو هر آنچه در واقعیت وجود دارد. راوی در مسیر فکری خودش در جلسات مرد لاابالی فردیتش را باز مییابد. مرد لاابالی در پی خردستیزی و راوی در پی خردباوری است.
این رمان نخستین رمان از یک سهگانه است و دو رمان دیگر این سهگانه با نامهای «عقل قرمز» و «یک آنارشیست محدب» قرار است به دست چاپ سپرده شوند.
«مرد لاابالی بادکنک قرمزم را سوراخ میکند» رمانی متفاوت است و برای خوانندگانی که از جریان معمول رمانهای فارسی دلزده شدهاند، گزینۀ مناسبی است.
کتاب مرد لاابالی بادکنک قرمزم را سوراخ می کند