جنگ که در می گیرد ادگار، دارا و گدا نمی شناسد، تر و خشک را با هم می سوزاند. هیچ کس به اندازه ی من به نیروی نابود کننده ی تاریخ در دوران جنون دسته جمعی آگاه نیست. انگار در این دوران هیچ چیز نمی تواند جلو جاری شدن خون و نشستن اندوه و درد در دل مردم را بگیرد. - خیلی خوب درد شما را حس می کنم، جو. ادگار درد از دست دادن فرزند را نمی توانست درک کند چون هرگز بچه ای نداشت. من هم همینطور. ولی به گمانم آدم باید سال به سال شاهد بزرگ شدن بچه هایش باشد، تا بتواند درک کند چه پیوندی آدم را به آن ها دلبسته می کند و از دست دادن یک پسر چه خلا وحشتناکی در زندگی اش به وجود می آورد. ولی ادگار که از هر هنرپیشه ی هالیوود ماهرتر بود، بلد بود چگونه تظاهر به ابراز احساس هایی بکند که در دلش حس نکرده بود و میان این ابراز احساس ها، برای اظهار همدردی کردن نیاز به هیچ تلاشی نداشت.