کتاب گزارش آخرین تابستان

Report last summer
کد کتاب : 124056
شابک : 978-6004059220
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 299
سال انتشار شمسی : 1403
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب گزارش آخرین تابستان اثر سهند ایرانمهر

کتاب «گزارش آخرین تابستان» نوشته‌ی سهند ایرانمهر، یک رمان معاصر است که به بررسی زندگی اجتماعی و تحولات فرهنگی در ایران می‌پردازد. ایرانمهر در این اثر به روایت دقیق و بی‌طرفانه‌ای از جامعه‌ی ایرانی می‌پردازد که با هدف حفظ خاطرات و تجربیات نسل فعلی برای آیندگان نوشته شده است. این رمان با الهام از تجربیات شخصی نویسنده و همچنین تحولات اجتماعی و فرهنگی کشور، به خلق شخصیت‌هایی می‌پردازد که نحوه‌ی فکر کردن، جهان‌بینی و گفتارشان برگرفته از واقعیت‌های اجتماعی است. ایرانمهر از طریق فیش‌برداری دقیق و تحقیقات عمیق، شخصیت‌های داستانی را با زندگی واقعی پیوند می‌زند، به طوری که برخی از آن‌ها ما به ازای خارجی دارند.
«گزارش آخرین تابستان» به موضوع طنز تلخ و نگاهی نو به این سبک ادبی می‌پردازد، که در آن عدم توازن و تناقضات اجتماعی به نمایش گذاشته می‌شوند. این رویکرد، که در آثار کلاسیکی چون نوشته‌های عبید زاکانی و مجله‌ی گل‌آقا دیده می‌شود، در این رمان به کار گرفته شده تا واکنش‌های طنزآمیز به حوادث ناگوار را بازتاب دهد.نویسنده با اشاره به واکنش‌های طنز مردم ایران به مصائب و تراژدی‌ها، به ظرفیت بالای فرهنگی و اجتماعی ملت ایران اشاره می‌کند. او با الهام از شاعرانی مانند حافظ، که در دوران پس از حمله‌ی مغول زندگی می‌کردند، به این نکته اشاره می‌کند که طنز می‌تواند به عنوان واکنشی به تراژدی‌ها باشد.
«گزارش آخرین تابستان» در تلاش است تا روایتی از زمان حال را برای نسل‌های آینده به یادگار بگذارد. این کتاب تلاشی است برای ثبت روزگار فعلی به شیوه‌ای صادقانه و واقع‌گرایانه تا نسل‌های آینده بتوانند درک بهتری از فضای اجتماعی و فرهنگی امروز ایران داشته باشند. ایرانمهر با نگارش این رمان، به مخاطبان خود این فرصت را می‌دهد که نگاهی عمیق‌تر به جامعه‌ی ایرانی داشته باشند و تغییرات و تحولات آن را از زاویه‌ای متفاوت ببینند.

کتاب گزارش آخرین تابستان

سهند ایرانمهر
سهند ایرانمهر، پژوهشگر و فعال رسانه‌ای است،که البته نام واقعی او نام دیگری است و «سهند ایرانمهر» نام ادبی اوست
قسمت هایی از کتاب گزارش آخرین تابستان (لذت متن)
درون هر کس، قبرستانی است برای آنها که دیگر نمی خواهد به یادشان باشد اما قبرستان های بیرون از روحمان پر است از آنهایی که دل مان می خواهد همیشه جلوی چشمانمان باشند.

در شهر که بودم موقع خواب برنامه «ذن» موبایلم را روشن می کردم و از بین صداها صدای جنگل و آتش و توکا را انتخاب می کردم با صدای برگ و باد جنگل و ترق و توروق آتش و چهچهه توکا لحاف خواب خودم را می دوختم، اما حالا به این قرتی بازی ها نیاز نیست. آسمان پرستاره ده و صدای جیرجیرک ها خوابم می کند و به دنیای نرم خیال هلم می دهد

قرض دادن گوش تنها کار همدلانه من با یه نفر دیگه ست که فکر می کنه قال وقیل دنیا به نتیجه ای ختم می شه

فکر می کردیم برای نجات دادن مردم مون هر کاری اخلاقیه و بذر نفرت و خشونت اگه تو زمین محرومیت کاشته بشه مملکت پر میشه از مزارع طلایی گندم و آبادانی. فکر می کردیم همه چیزهای بد رو میشه موقتا در مورد بدها به کار گرفت و بعد از پیروزی کنار گذاشت اما یادمون رفته بود که چیزی که توی خیابون کارت رو پیش می بره توی خونه ولت نمی کنه!