1. خانه
  2. /
  3. کتاب عشقهای خنده دار

کتاب عشقهای خنده دار

2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
3.9 از 1 رأی

کتاب عشقهای خنده دار

Laughable loves
٪15
150000
127500
2 از 1 رأی

کتاب عشق های خنده دار

Laughable loves
٪15
125000
106250
معرفی کتاب عشقهای خنده دار

عشقهای خنده دار مجموعه ای از هفت داستان کوتاه است که توسط میلان کوندرا نوشته شده است و در آن او طنز وحشیانه مخصوص خود را با مخلوط کردن تراژدی با موقعیت های طنز در روابط (عمدتا عاشقانه) ارائه می دهد.

"هیچ کس نخندد"
یک استاد جوان دوست دارد بازی ذهن خود را با افرادی انجام دهد که او را فرومایه می دانند.
"سیب طلایی میل ابدی"
دو مرد میانسال با دختران زیادی معاشقه می کنند و به آنها پیشنهاد می دهند. یکی از این مردها با زنی که دوستش دارد ازدواج کرده است و دیگری ترجیح می دهد کتاب بخواند.
"بازی اتواستاپ"
زن و شوهری بازی نقش آفرینی را انجام می دهند که در ابتدا آنها را هیجان زده می کند اما بعدا یکی را می ترساند و دیگری را دفع می کند.
"سمپوزیوم"
داستان با شخصیت دکتر هاول ، همراه با چند پزشک دیگر و یک پرستار در بیمارستان تنظیم شده است. دکتر هاول به دلیل استفاده های جنسی زیاد از او مشهور است و پرستار به او علاقه مند است ، اما دکتر او را رد می کند.
"دکتر هاول بعد از بیست سال"
دومین داستان دکتر هاول ده سال پس از "سمپوزیوم" اتفاق می افتد ، هنگامی که دکتر هاول احساس قدرت و جذابیت کمتری می کند .
"ادوارد و خدا"
جوانی به نام ادوارد دوست دختر مذهبی دارد اما شخصا به دلیل شغل خود در مدرسه باید از دین دوری کند. این شرایط را برای او دشوار می کند وقتی او را با دوست دختر خود در کلیسا مشاهده می کنید.
درباره میلان کوندرا
درباره میلان کوندرا
میلان کوندرا، زاده ی ۱ آوریل ۱۹۲۹ در برنو، چکسلواکی، نویسنده ی اهل چک است که از سال ۱۹۷۵ به فرانسه تبعید شد و نهایتا در سال ۱۹۸۱ به تابعیت فرانسه درآمد. او خود را نویسنده ای فرانسوی می داند و مصر است که آثارش باید چه در کتاب فروشی ها و چه در دسته بندی ادبی جزو ادبیات فرانسه محسوب شود. بهترین اثر کوندرا، بار هستی است. قبل از انقلاب مخملی ۱۹۸۹، حکومت کمونیستی کتاب های وی را در چک ممنوع کرده بود. او ترجیح می دهد به دور از هیاهوی شهرت زندگی کند و کمتر با رسانه ها گفت وگو می کند. میلان کوندرا تاکنون چندین بار نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات بوده است.خانواده ی او متعلق به طبقه ی اجتماعی متوسط و دارای سطح فرهنگی بالایی بودند. پدرش، لودویک کوندرا، نوازنده ی پیانو و شاگرد لئوش یاناچک بود و بین سال های ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۱ ریاست آکادمی موسیقی برنو را برعهده داشت. علاقه ی کوندرا به موسیقی در بسیاری از آثار او به ویژه رمان شوخی پیداست. میلان شعرگویی را از ۱۴ سالگی آغاز کرد و در ۱۷ سالگی پس از شکست آلمان به حزب کمونیست پیوست. به سال ۱۹۴۸ تحصیل خود را در رشته ی ادبیات و زیبایی شناسی در دانشگاه چارلز در شهر پراگ شروع کرد، ولی خیلی زود خود را به دانشکده فیلم منتقل کرد. در سال ۱۹۵۰ برای نخستین بار از حزب اخراج شد و تا سال ۱۹۵۶ اجازه ی ورود مجدد به حزب را پیدا نکرد. نخستین مجموعه شعر او با نام «انسان؛ بوستان پهناور» (یا انسان؛ بوستانی عظیم) که خوش بینی موجود و ادبیات دولتی را مورد انتقاد قرار می داد در ۱۹۵۳ چاپ شد. در ۱۹۵۵ شعر بلندش «ماه می گذشته» و بلافاصله بعد از آن دومین و آخرین مجموعه شعر او با نام «تک گویی» که در آن رفتارها و کردارهای انسانی و روابط عاشقانه بی پرده بازنمایی می شدند در ۱۹۵۷ منتشر شدند.او در سال ۱۹۶۰ گزیده اشعار گیوم آپولینر و تحلیلی از آن ها را چاپ کرد و در همین سال آموزش ادبیات در دانشکده سینما به عهده او گذاشته شد. نخستین نمایشنامه ی او با نام مالکان کلیدها که به دوران ترس و خشونت هنگام استیلای آلمان می پرداخت یک سال بعد به چاپ رسید.میلان کوندرا دوست دارد رمان هایش همچون سمفونی باشند و درون مایه های وجودی انسان را به ترنم درآورند. بهترین رمان های او را می توان «سمفونی هستی» نامید و زیبایی و بی کرانگی هنر رمان را در او ستود. چه خوب بود اگر می توانستیم خود را در فضای رمان رها سازیم؛ فضایی آزاد، شفاف، آکنده از تخیل و خلاقیت، سرشار از صدها حقیقت نسبی متضاد و ناهمگون؛ و چه خوب بود اگر می توانستیم جهان رمان را به راستی کشف کنیم.
نکوداشت های کتاب عشقهای خنده دار

بسیار پر انرژی و با فضیلت است.

Newsweek

سبک ، کنایه آمیز و هوشمندانه.

Time

میلان کوندرا ترکیبی از همدلی و بدبینی ، طنز و محبت را ارائه می دهد که در ادبیات ما بی همتا است.

Chicago SunTimes
قسمت هایی از کتاب عشقهای خنده دار

دختر واقعا دوست نداشت که در طول سفرشان (مرد جوان همیشه ساعت ها بدون توقف رانندگی می کرد) مجبور شود به مرد جوان بگوید که برای لحظه ای کنار درختی بایستد. همیشه از اینکه مرد جوان با تعجبی ساختگی از او می پرسید که چرا باید توقف کنند، عصبانی می شد. می دانست که عفتش احمقانه و قدیمی است. بسیاری از اوقات، سر کارش متوجه می شد که دیگران او را به خاطر عفتش مسخره می کنند و عمدا تحریکش می کنند. همیشه از این فکر که سرخ شود، پیش تر سرخ می شد. همیشه دوست داشت مانند اکثر زنان دور و برش با بدنش احساس راحتی کند. او حتی برای این خود ادراکی، روشی اختراع کرده بود: او با خود تکرار می کرد که هر فردی، در زمان تولدش، یکی از میلیون ها بدن ممکن را دریافت می کند، همان طور که ممکن است از میلیون ها اتاق یک هتل غول آسا، تنها یکی از آن ها را دریافت کند. در این صورت، بدن چیزی شانسی، غیرشخصی، از پیش آماده و عاریه ای خواهد بود. دختر این مسئله را به روش های مختلف با خود تکرار می کرد؛ ولی هیچ گاه نتوانست آن را باور کند. دوگانگی نفس و بدن برای او بیگانه بود. او خیلی با بدنش یکی بود؛ به همین دلیل بود که همیشه برایش مضطرب می شد. حتی این اضطراب را در رابطه با مرد جوان هم تجربه می کرد؛ مرد جوانی که حالا یک سال بود او را می شناخت و با او شاد بود؛ احتمالا به این دلیل که مرد جوان هیچ گاه نفس دختر را از بدنش جدا نمی کرد و دختر می توانست تمام و کمال با او زندگی کند. در این اتحاد شادی خاصی وجود داشت؛ اما فاصله ی شادی با بدگمانی زیاد نبود؛ و دختر سرشار از بدگمانی بود. برای مثال، اغلب فکر می کرد که زنان دیگر (آن هایی که مضطرب نبودند) جذاب تر و اغواگرتر هستند؛ و می ترسید مرد جوان که این حقیقت را کتمان نمی کرد که چنین زنانی را به خوبی می شناسد، روزی او را به خاطر یکی از آن ها ترک کند (این درست است که مرد جوان گفته بود که آن قدر از این دسته زنان داشته که تا آخر عمرش کافی است، اما دختر می دانست که مرد جوان هنوز جوان تر از آن چیزی است که فکرش را می کند). او می خواست مرد جوان کاملا به او تعلق داشته باشد و خودش هم کاملا به مرد جوان؛ اما اغلب فکر می کرد که هرچه تلاش کند چیزهای بیشتری را به مرد جوان عرضه کند، چیزهای بیشتری را از او خواهد گرفت: چیزهای بسیاری هستند که یک عشق سبک و سطحی، به یک فرد می دهد. او از اینکه نمی توانست جدیت را با سبک سری ترکیب کند، نگران بود.

مقالات مرتبط با کتاب عشقهای خنده دار
بررسی کتاب «بار هستی» اثر «میلان کوندرا»
بررسی کتاب «بار هستی» اثر «میلان کوندرا»
ادامه مقاله
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»

در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم

6 دلیل برای خواندن داستان های کوتاه
6 دلیل برای خواندن داستان های کوتاه

ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند

از شوخی تا جشن بی معنایی با میلان کوندرا
از شوخی تا جشن بی معنایی با میلان کوندرا

«کوندرا» یکی از متبحرترین رمان نویسان روزگار ماست. او نه تنها به نوشتن رمان های فوق العاده مشهور است، بلکه همواره به تحلیل آثار ادبی نیز دست زده است.

5 دلیل برای خواندن رمان‌های عاشقانه‌‌ و تأثیر آن بر زندگی
5 دلیل برای خواندن رمان‌های عاشقانه‌‌ و تأثیر آن بر زندگی

اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید

نظر کاربران در مورد "کتاب عشقهای خنده دار"
4 نظر تا این لحظه ثبت شده است

کتاب علاوه بر سانسور متن، سه داستان از 6 داستان اصلی حذف شده که بعد از جستجویی که در اینترنت کردم متوجه شدم سه داستان دیگر به نام‌های :سیب طلایی میل ابدی،سمپوزیوم و دکتر هاول بعد از بیست سال ،در کتاب دیگری با نام "دون ژوان" با ترجمه‌ی آیسل برزگره و در نشر سروینه چاپ شده است

1401/07/01 | توسطImfarza
2
|

کتاب رو دوست داشتم و از خوندن همه‌ی داستان هاش لذت بردم.در مورد کارهای میلان کوندرا همون طور که قبلا هم دوستان اشاره کردن متاسفانه اکثر کارهای ایشون سانسور شده هستن،به همین خاطر همیشه موقع خوندن کتاب‌های کوندرا یه نسخه پی دی اف به زبان انگلیسی تهیه میکنم تا قسمت‌های سانسور شده یا به نحوی تغییر یافته رو از روی این نسخه‌ها بخونم

1401/07/01 | توسطImfarza
1
|

دومین کتابی است که از کوندرا میخوانم، ولی واقعا با ذائقه من جور نیست. به نظر میرسد که نویسنده قصد دارد حرف‌های مهمی را در قالب داستان‌های کتاب بیان کند. نکته جذاب کتاب، آشنا شدن با فضاهای کمونیستی است، تصویرسازی این فضاها بسیار جذاب بود.

1401/06/26 | توسطفو. ا.
0
|

کدوم ترجمه بهتره؟

1401/02/24 | توسطافشین فتائی
0
|
پاسخ ها

هیچکدوم. جدی میگم.

1402/05/23|توسطصبا - کاربر سایت
0